سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بختیاری : # شهر گهرو# تاریخ، فرهنگ و تمدن

هنر مشک دوزی #شهر گهرو #

مشک دوزی:

مشک دوزی یکی دیگر از صنایع دستی و هنر زنان شهر گهرو محسوب می شد که‌ قدمت و پیشینه کاربرد مشک به پنچ هزار سال پیش می‌رسد که جهت حمل و نگهداری آب، ماست، دوغ، شیره، روغن و ... از این ظرف چرمین استفاد می شد، در زمان های قدیم خبری از سردخانه و یخچال و سایر وسایل سرمایشی نبود، مردم با کمبود امکانات، تجهیزات و رنج ها و سختی های زیادی رو برو بودند و جهت حفظ و نگهداری مواد غذایی خود ناچار به وسایل دست ساز شدند مشک یا خیک از دست سازه های بشر است که در گذر زمان به سنتی پایدار و مرسوم در میان عشایر بختیاری و روستائیان تبدیل شد و تعدادی از خانوار ه در گهرو ا از این طریق امرار معاش می کردند مشک ظرف چرمینی از پوست گوسفند، بز و گوساله است که اغلب برای حمل و نگهداری آب و لبنیات ایلات و عشایر بختیاری و روستائیان از آن استفاده می کردند که‌ ابتدا پوست سالم و درجه یک را کامل و بدون شکافتن از وسط یا سوراخ کردن با دقت می کندند و جهت رفع بوی بد و نامطبوع پوست،  چند روزی آن را در آب نمک می خواباندند و سپس پشم یا موی آنرا با قیچی می چیدند و هر گونه مواد زایدی مانند گوشت یا چربی را از پوست جدا می کردند و ته آنرا دوخته و برای دباغی پر از جفت (پوست میوه بلوط ) و چند تکه زاج می نمودند که پوست محکم و با دوام شده و رنگ قهوه‌ای بخود می گرفت و زنان با سلیقه و تجربه با سوزن درشت ( جوال دوز) و نخی که از موی بز یا پشم گوسفند آماده شده بود محل دست و پا و ته پوست را به دقت می دوزند و فقط محل گردن پوست را برای درب باز می گذاشتن و آنگاه با دود سرگین الاغ ماده (عنبر نساء) مجددا مشک را ضد عفونی می کردند و مشک راپر از خاکستر می نمودند و روز بعد آنرا خالی می کردند و با آب شستشوی می دادند و چندین بار این عمل را تکرار می کردند و از آب پر کرده و مجدد تخلیه نموده تا مشک برای استفاده کاملآ آماده شود. 

انواع کاربرد مشک :

1- مشک آب : عشایر بختیاری و روستائیان بجای کوزه جهت حمل و خنک نگهداری آب از مشک استفاده  می کردند چون مشک در برابر ضربه بسیار محکم و مقاوم تر از کوزه سفالی بود و آب مشک بسیار خنک تر و گواراتر از آب کوزه است، اغلب زنان و دختران مشک آب را سر چشمه، قنات یا چاه آب می برده و پر از آب می کردند و زیر بغل گذاشته یا روی شانه قرار می دادند یا بعضا روی چهارپا (حیوانات اهلی) گذاشته و برای استفاده به منزل یا بهون می آوردند.

2- مشک دوغ : برای ساخت مشک دوغ غالبا از پوست گوساله استفاده می شود که محل دو دست و دو پا پوست را با دو تخته چوب به هم وصل می کردند و آنها را با یک چوب بلند بنام میله ملار به هم متصل نموده و با یک قطعه طناب به یک سه پایه بنام ملار آویزان می کردند و درون مشک ماست ریخته و مشک را بشدت تکان داده تا ماست خوب به هم زده شود و به دوغ تبدیل گردد و کره هم از آن جدا شود شایان ذکر است که زنان اغلب هنگام مشک زدن ترانه های محلی را زیر لب زمزمه می کردند.

3- مشک های متوسط برای نگهداری روغن، شیره، ماست، و ... که به این گونه مشک ها معمولا خیک گفته می شود.

4- مشکول : به نوع کوچک مشک که از پوست بره یا کره (بزغاله) ساخته می شود معمولا مشکول گفته می‌شود، اکثر کشاورزان و دامداران برای بردن دوغ و ماست به صحرا از مشکول استفاده می کردند

5- کاربرد نمادین مشک که سنبل و نماد مشک سقای دشت کربلا حضرت ابوالفضل العباس است و در مراسم عزاداری ماه محرم جهت تبرک بوسیله این ظرف به عزاداران آب می دهند.

6- کاربرد دیگر مشک در بین عشایر این است که چندین مشک را از هوا پر کرده و زیر تعدادی تخته محکم بسته می شود و جهت عبور از رودخانه های کارون و دز و سرچشمه های خروشان آنها نوعی قایق بوسیله مشک و چوب درست می کردند که به‌ آن کلک می گفتند،

با رشد و توسعه کارگاه‌ها و کارخانه های پلاستیک سازی و تولید انواع قمقمه و دبه های پلاستیکی کاربرد مشک امروزه بسیار کمتر شده و شغل مشک دوزی از رونق و مد افتاده و دیگر کسی هم این حرفه را ادامه نمی دهد و جزء مشاغل منسوخ شده شهر گهرو محسوب می شود.

 


قطب آسیاب های آبی بختیاری# گهرو #

یکی از آثار ارزشمند فرهنگی و تاریخی شهر گهرو آسیاب های آبی است، پیشینه تاریخی تبدیل غلات و دانه های بلوط به آرد به هزاران سال قبل بر می گردد که‌ انسان های اولیه دانه های غلات را روی یک سنگ صاف ریخته و یک قطعه سنگ گرد را روی آن می غلطاندند یا ضربه می زدند تا به آرد تبدیل شوند، و قدمت آسیاب آبی در ایران به دوره ساسانیان می رسد که‌ تقریبا در تمام شهر ها و روستاها با تراکم جمعیت بالا که آب به وفور یافت می شد، از قدیم الایام آسیاب آبی وجود داشت و در مناطقی هم که کمبود آب بود ولی باد شدید می وزید معمولا از آسیاب بادی استفاده می کردند، روایات عامیانه و شفاهی مردم گهرو قدمت سازه های آبی روستا را به زمان های بسیار دور نسبت می دهند، اما عمده بقایای موجود سازه های آبی و بادی در ایران مربوط به دوره صفویه و قاجار و اوایل پهلوی است که معمولا از سنگ و ملات ساروج ساخته شده اند، آسیاب های آبی مکانی برای آسیاب و خرد کردن گندم، جو، دانه‌های بلوط و سایر غلات و تبدیل آن به آرد بود که با استفاده از تکنیک سرعت و فشار آب کار می کرد، با توجه به تعدد آسیاب های آبی در گهرو می‌توان این روستا را قطب آسیاب های آبی منطقه دانست چون در گذشته بیش از هشت باب آسیاب آبی با مالکیت خصوصی در امتداد رودخانه اصلی گهرو بنام های آسیاب آرحیم، آسیاب خانی، آسیاب آرستم، آسیاب آچراغعلی، آسیاب آسهراب، آسیاب ارامنه و... ساخته شده بود، برای به حرکت در آوردن چرخ آسیاب از آب رودخانه که بوسیله کانال به طرف آسیاب هدایت شده بود استفاده می شد وجود رودخانه خروشان و پستی و بلندی زمین پتانسیل و ظرفیت مناسبی برای ساخت و راه اندازی آسیاب آبی در روستای گهرو بود تا هنر و صنعت بتواند نیاز اساسی تبدیل گندم به آرد اهالی روستا، روستاهای اطراف و عشایر منطقه چغاخور را تأمین کند، هرچند سال هاست که با ورود تکنولوژی و صنعت مدرن و پیشرفته و ظهور آسیاب های برقی یا به اصطلاح مکینه و سپس ساخت و راه اندازی کارخانه آرد کیار دیگر از آسیاب آبی و مکینه در شهر گهرو خبری نیست و فعالیتی ندارند و متروکه شده و از رونق افتاده اند اما آثار و بقایای آنها هنوز موجود است و کاملا تخریب نشده اند. ولی صدای ریزش آب به تنوره آسیاب، ترنم چرخش پره های چوبی، آوای چرخش و سایش سنگ ها آسیاب جلوه ای زیبا از هنر، صنعت، فرهنگ و معماری را در بر داشت که امید است با حمایت و پشتبانی مسئولین شهر شاهد مرمت، باز سازی و احیای یک باب از این آسیاب های آبی جهت جذب گردشگر در شهر گهرو باشیم 

مهمترین قسمت های آسیاب آبی:

1- کانال یا جوی که آب را از رودخانه اصلی به طرف تنوره یا چاهک منتقل می کرد که معمولا یا توسط افراد با دست حفر شده یا انشعابی از رودخانه اصلی گهرو بود،

2- تنوره یا چاهک که به شکل استوانه ای عمودی و مدور بود که بتدریج باریک و تنگ تر می شد و انتهای آن یک حفره کوچک وجود داشت که آب از بالا به داخل آن می ریخت و در آنجا ذخیره و متراکم می شد و هنگام باز کردن سوراخ انتهای تنوره آب با قدرت و فشار روی چرخ یا پره های آسیاب ریخته می شد و آن را به گردش در می آورد.

3- توربین آسیاب که به گویش بختیاری به آن پره آسیاب می گویند رکن اصلی آسیاب محسوب می شد که یک چرخ چوبی بود که با نیروی آب می چرخید و نیرو تولید شده بوسیله یک میله آهنی از پره آسیاب که از وسط سنگ زیرین می گذشت و به سنگ رویین آسیاب وصل بود منتقل می شد که انرژی آب را به انرژی مکانیکی تبدیل می کرد و سنگ روی آسیاب را به حرکت و گردش در می آورد  

4- سنگ های آسیاب که دو قسمت بود یکی سنگ زیرین که همیشه ثابت بود و سنگ رویین که بوسیله نیروی آب به چرخش در می آمد

5- مخزن که گندم یا جو را درون آن می ریختند و گندم توسط مجرای شبیه ناودان به داخل سوراخ سنگ آسیاب هدایت می شد تا میان دو سنگ رفته و با گردش و سایش دو سنگ به آرد تبدیل شود که کیفیت آرد بیشتر بستگی به فاصله دو سنگ آسیاب با هم داشت که این فاصله توسط یک اهرم توسط آسیاب بان قابل تنظیم بود، 

6- اتاقک کوچکی که محل خواب و استراحت آسیاب بان، نگهبان آسیاب و مشتریان بود.

7 - باربند مکانی مسقف بود جهت نگهداری چهار پاهای که بوسیله آنها غلات را از منزل به آسیاب حمل می کردند. 

اهالی روستای گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه چغاخور اغلب سالی دو الی سه مرتبه بار آسیاب می کردند و آسیاب ها اغلب در تمام ایام سال بجز تاسوعا، عاشورا و عید نوروز بصورت شبانه روزی فعالیت و کار می کردند به استثنای چند روزی که هر ساله آسیاب برای تعمیرات اساسی (آورهال) تعطیل می شد، هر فردی می خواست گندم ها خود را به آسیاب ببرد باید از چند روز قبل نوبت بگیرد چون نظم و دیسیپلین خاصی بر آسیاب حاکم بود که این نظم و ترتیب ویژه به اندازه ای اهمیت داشت که به‌ ضرب المثل تبدیل شده بود، و به قول معروف آسیاب همیشه به نوبت بود و آسیاب بان هرگز توصیه و سفارش پذیر نبود و بدون نوبت قبلی گندم های کسی را آرد نمی کرد، و اجرت آسیابان هم معمولا بصورت جنسی بود و بندرت پول نقد به آسیاب بان می دادند ابتدا آسیاب بان گندم ها را با وسیله ای بنام  قپان توزین می کرد و بعدأ  ده یک آنرا بعنوان مزد خرد کردن گندم بر می داشت،


مرکز خرید بختیاری #شهر گهرو#

بازار بزرگ روستای گهرو : کلمه بازار تقریبا در تمام دنیا یک مفهوم را می رساند و کارکرد نسبتا یکسانی در جهان دارد، بازار از واژه پهلوی واگار و وازار به معنای محل داد و ستد و اجتماع گرفته شده است و به مرور زمان و بتدریج به بازار تبدیل گردیده است، ریشه ی پهلوی واژه بازار بها چار به معنی جای بها و مرکز اصلی بازرگانی و تجارت به شمار می آید، هدف اصلی بوجود آمدن بازار ها احساس نیاز ساکنین به داد و ستد، مبادله و خرید و فروش کالاهای مازاد بر تولید و مصرف است بازار علاوه بر این کارکرد آشکار دارای چند کارکرد پنهان هم بود مانند: محل مراوده و آشنایی افراد، پخش اخبار، اطلاعات و شایعات، محل گذراندن اوقات فراغت، مرکز گفتگو در باره حوادث و اتفاقات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و محل ارتباطات و تعاملات اجتماعی  بود.

روستای گهرو به دلیل واقع شدن در مسیر جاده اصلی دهکرد به منطقه بختیاری که از وسط گهرو می گذشت، تعامل و همجواری با چغاخور مرکز حکومت ایلخانی هفت لنگ بختیاری و بازار مصرف چند هزار خانواری گهرو و روستاهای همجوار و عشایر بختیاری یکی از هسته ها و کانون های اصلی تجارت منطقه بود و همواره مورد توجه تجار و صاحبان سرمایه جهت سرمایه‌گذاری محسوب می شد، بازار بزرگ گهرو در امتداد رودخانه سابقه 200 ساله دارد و روزگاری از رونق و اعتبار زیادی برخوردار بود و همه نوع فعالیت در آن به چشم می خورد که علاوه بر مردمان روستای گهرو و روستاهای همجوار عشایر بختیاری بیشتر مایحتاج خود را از این بازار تهیه و تامین می کردند، مرکز بازار گهرو در خیابان اصلی و در مجاورت مسجد جامع و میدان مرکزی روستا قرار داشت و دکان ها بصورت خطی در دو سوی رودخانه ساخته شده بودند که طول این بازار از دکان سید علی موسوی قهفرخی محل فعلی بانک ملی تا کاروانسرای قدیمی کدخدا حبیب الله مکان کنونی دبستان دخترانه مریم امتداد داشت، هر حجره یا دکان معمولا 20 الی 25 متر مربع مساحت داشت که بعضی هم قسمت انتهای دکان را با دیوار از فضای اصلی جدا کرده و بعنوان پستو یا صندوق خانه محل ذخیره اجناس بود و جلو چند طاقچه را دیوار کشیده و جهت ذخیره گندم و جو و ... بنام کته استفاده می کردند، و طاقچه ها محل چینش کالاها بترتیب اولویت بود که غالبا کالاها پرمصرف در دسترس قرار داده می شد، یکی از وظایف اجتماعی خان روستا این بود که جهت رفاه حال و آسایش اهالی روستا انواع مشاغل و کسبه مورد نیاز را جهت سرمایه‌گذاری به روستا دعوت کرده و مورد حمایت قرار دهد که خان گهرو هم این ماموریت را به بهترین شیوه عملیاتی نموده و کسبه زیادی را به روستا آورده بود و در گهرو دکان های خوار و بارفروشی، بزازی، نجاری، آهنگری، مس گری، قفل سازی، رنگرزی، کله پزی، قنادی، قصابی، سنگ تراشی، خیاطی، سلمانی، قهوه خانه و...  وجود داشت بیشتر کسبه بزرگ از اصفهان، یزد، بروجن و فرخشهر جهت تجارت به گهرو آمده بودند مانند: آقا جواد شریفی و میرزا باقر فاضلی از اصفهان و آقا نور الدین پیراسته از بروجن و سید علی موسوی و برادرش سید قاسم، حاج مراد رمضانی (عبدالهی) از فرخشهر که اکثر مایحتاج و مایه قالی اهالی را تأمین می کردند و در هر خانواری یک کارگاه قالی بافی وجود داشت که‌ مصالح را آنها تأمین می‌ کردند و هر خانواده ای نزد یکی از این کسبه حساب دفتری داشت و اجناس مورد نیاز را از آنها بصورت نسیه خریداری می کرد و پس از اتمام بافت قالی خود کسبه طرف حساب هم قالی بافته شده را بصورت منصفانه با قیمت گذاری کارشناس و دلال محلی خریداری می نمودند و صاحب قالی مختار و آزاد بود که اگر فردی قالی را به قیمت بالاتر بخرد آن را به او بفروشد و سپس با دکان دار تسویه حساب کند ولی قاطبه خانواده ها قالی بافته شده را به فردی می فروختند که مصالح قالی را به آنها داده و نزد وی حساب دفتری دارند، کالاها و اجناسی که در دکان ها موجود بود به چند قلم محدود می شد و از این کثرت و تنوع اجناس در آن روزگار خبری نبود مانند: مواد خام قالی بافی، قند کله ای، چای دو شیری، نبات، پولکی، پارچه، کفش لاستیکی، گیوه، کلاه، نفت سفید، کشک، روغن حیوانی، ترشی، قلم، خودکار، دفتر، نون قندی، کبریت، فیتیله چراغ، توری چراغ، 


هنر و حرفه گیوه دوزی #شهر گهرو #

گیوه دوزی یکی از قدیمی ترین هنرها و صنایع دستی روستای گهرو بحساب می آمد که پیشینه بافت گیوه دوزی به بیش از هزار سال قبل بر می گردد، بعد از کشاورزی و دامداری شغل غالب افراد خوش نشین روستای گهرو گیوه دوزی محسوب می شد و بخاطر کشت پنبه مرغوب و تراکم جمعیت روستاهای همجوار و تعامل با عشایر منطقه چغاخور گیوه دوزی در گهرو از رونق و رواج زیادی در بین زنان و مردان برخوردار بود، گیوه یکی از ارزنده ترین و محبوب ترین پا افزارها محسوب می شد، چون سبک، بادوام، خنک، راحت، قابل شستشوی و سازگار با محیط طبیعی بود و برای پیاده روی طولانی در مسیر های نا هموار و کارهای کشاورزی و دامداری در فصول بهار و تابستان بسیار مناسب است، گیوه را به گیو پسر گودرز پهلوان اساطیری ایران نسبت می دهند که برای بازگرداندن سیاوش به ترکستان رفت، چون مجبور بود جهت پرس و جو و یافتن سیاوش چند سال در مناطق ناهموار و سخت گذر پیاده روی کند از پا افزار گیوه استفاده کرد به همین دلیل نام این پا افزار را گیوه نهادند، 

مواد خام گیوه دوزی عبارت بود از : نخ ابریشم یا پنبه، پارچه کرباس، متقال و کتان، چرم گاوه، کتیرا، رنگ و این اواخر هم لاستیک 

ابزار مورد نیاز گیوه دوزی: سوزن، قلاب، مشته، درفش، کارد، میخ، چکش، قالب‌ چوبی، انبر، شفره، چاقو و ...

گیوه از سه قسمت اصلی تشکیل شده است: رویه، تخت، سر پنجه و پاشنه 

1- رویه گیوه که با نخ مرغوب ابریشم یا پنبه بوسیله سوزن و قلاب با دست زنان خانه‌دار بافته می شد که از زیبایی و استحکام زیادی بر خوردار بود  

2- کف یا تخت گیوه که توسط مردان ساخته می شد به مجموعه کارهای که روی پارچه کهنه و فرسوده جهت تولید کف گیوه انجام می شد تخت کشی می گفتند و افرادی که این فرایند را انجام می دادند تخت کش نامیده می شدند.

3- سر پنچه و پاشنه گیوه که مثلثی شکل و از چرم پوست گاو ساخته می شد، که توسط دباغ آماده می گردید و در اختیار پینه دوز قرار داده می شد،

مراحل گیوه دوزی شامل موارد ذیل است:

1- ابتدا پشم سفید و پنبه با کیفیت مورد نیاز را تهیه کرده و در اختیار زنان می گذاشتن تا با ابزای بنام پره توسط آنها ریسیده و به نخ های سفید رنگ تبدیل شود و سپس رویه گیوه با نخ های تولیدی بوسیله قلاب و سوزن با مهارت و هنر خاصی بدست توانمند زنان بافته می شد، 

2- تخت یا کف گیوه که از انواع پارچه توسط مردان ساخته می شد که ابتدا پارچه ها مندرس و فرسوده که خود نوعی بازیافت در آن زمان محسوب می شد را بصورت نوار برش داده می شد که طول نوارها به پهنای تخت گیوه مورد نظر بستگی داشت این نوارها را مرتب پشت سر هم قرار می دادند و با درفش وسط آنها را سوراخ می کنند و دوال یا تسمه چرمی را از وسط آنها رد می کنند تا نوارها بهم دوخته می شود بعد با نمد نم دار پارچه ها را خیس کرده و با مشته کوبیده می شد و بعد با شفره روی تخت گیوه می کشند تا سطح صاف و هم‌تراز شود و ریش ریش ها از آن جدا شود و با نخ و سوزن اطراف تخت گیوه را به روش کج بافت می دوزند تا نوارها شکافته نشوند و دو باره با مشته محکم روی کف گیوه می کوبند تا خوب فشرده و متراکم شود و مجددأ شفره می کشند آنگاه مخلوطی از کتیرا و رنگ سرمه‌ای روی تخت گیوه ریخته تا در آن کاملا نفوذ کند و رنگ بگیرد، زمانی که تخت کش کارش به اتمام رسید تخت های گیوه را برای پینه دوز می فرستادند،

3- گیوه دوز هم با هنر، مهارت و سلیقه خودش بوسیله درفش با دقت تسمه چرمی را سوراخ و با سوزن دور تخت گیوه می دوزد و بعد چرم سه گوش را برای قسمت پاشنه به انتهای تخت و قسمت دیگر را  به قسمت جلو تخت برای سر پنچه می دوزد و سر انجام رویه را به دور تخت می دوزد و با مشته آنرا می کوبد تا رویه شکل قالب را به خود بگیرد تا فرایند ساخت گیوه کامل گردد،

انواع گیوه: 1- گیوه ملکی که بیشتر مورد استفاده اشخاص متمول، بزرگان و کلانتران بود، چون رویه آن تماما از نخ مرغوب ابریشم یا پنبه بافته شده بود و تخت یا کفی آن از پارچه مطلوب تهیه می شد، به آن گیوه ملکی می گفتند،

2- گیوه معمولی که برای افراد عادی و کم بضاعت دوخته می شود که کف آن از لاستیک بود و رویه اش از پنبه و برای دوام و زیبایی آن در کناره ها و جلو گیوه از چرم استفاده می کردند، با وارد کردن کفش‌های لاستیکی و چرم مصنوعی بی کیفیت و ارزان قیمت به وطن هنر گیوه دوزی بتدریج در گهرو مانند سایر نقاط کشور از رونق افتاد و دیگر کسی هم این حرفه را دنبال نکرد. 

شایان ذکر است: گالش کفشی کاملا پلاستیکی با آستری از پارچه که نرم، مقام و انعطاف پذیر بود اواخر سلطنت ناصر الدین شاه قاجار از کشور روس با مارک ارسی به ایران وارد شد و بخاطر اینکه ارزان، بادوام، نرم و سبک بود و آب هم به آن نفوذ نمی کرد مورد استقبال ایرانیان بویژه روستائیان و عشایر قرار گرفت، و چندین سال بعد کفش لاستیکی با برنده شادان پور در ایران تولید گردید، اولین کارخانه چرم سازی سال 1312 به فرمان رضا شاه در ایران راه اندازی شد و تا سال 1332 از کارخانه کفش دوزی خبری نبود و کلیه کفش‌های مردانه و زنانه بصورت کاملا سنتی با هنر دست کفاشان مجرب دوخته می شد، و در سال 1336 اولین بار کفش ملی پلاستیکی و چرمی به همت رحیم متقی ایروانی بوسیله ماشین در ایران تولید شد.


هنر و حرفه سازه های سنتی گلی# شهر گهرو #

 هنر ساخت انواع سازه های سنتی گلی از قبیل: تاپو، تنور، سرتنور، تقشت، کلک و ... در روستای گهرو یکی از حرفه های قدیمی بود که‌ امروزه شاید ضرورت و ارزش آن برای ما مهم نباشد و  از چشم افتاده اما حقیقت این است اگر به 50 سال قبل برگردیم به نقش برجسته و اهمیت این سازه های گلی پی خواهیم برد،

مصالح و مواد لازم برای ساخت سازه های گلی :خاک رس، موی بز، کرک قالی، نمک و آب 

نحوه ساخت تاپو، تنور، تقشت و کلک : ابتدا گل رس را الک کرده تا ریگ یا شن آن گرفته شود بعد خاک رس را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به ملات گردد،  و چندین بار ملات را ورز داده تا گل خوب آماده شود و مقداری نمک و موی بز یا کرک قالی به آن اضافه نموده تا سفت و مستحکم شود آنگاه استاد با توجه‌ به‌ طرح و نقشه ای که‌ در ذهن خود دارد آن را مانند فتیله در آورده و با مهارت خاصی روی هم قرار می دهد، ممکن بود ساخت یک تاپو یا تنور گلی چند روز طول بکشد وقتی ساخت آن به اتمام رسید استاد با ظرافت خاص آنرا صیقل و جلا داده و آنرا در فضای آزاد زیر نور آفتاب قرار می دهند تا کامل خشک و مقاوم شود، 

1- تاپو : ظرفی که به اشکال مکعب مستطیل و استوانه از گل خام در ابعاد مختلف برای ذخیره سازی و نگهداری سالم گندم، جو و آرد در خانه ساخته می شد، و نوعی سیلوی خانگی برای سال‌ های خشکسالی محسوب می شد، تاپو روزگار گذشته از وسایل ضروری خانه روستائیان، بویژه کشاورزان به حساب می‌آمد، نگهداری بلند مدت گندم و جو در گونی های نخی از یک سو موجب فساد و خرابی آنها و از طرف دیگر ورود موش داخل گونی می شد، چون همه ساختمان ها از گل و خشت ساخته شده بودند، انواع حشرات و حیوانات خانگی موذی مانند: موش لای جرز ( دیوار) ها، توی سقف و حتی درون کف خانه لانه کرده بودند و دائما زاد و ولد می نمودند و سموم امروزی هم وجود نداشت و از آهن، آجر و سیمان هم در روستاها زیاد خبری نبود و تنها تله موش راه نجات نسبی بود و از طرفی هم باید آذوقه اصلی و قوت غالب خانواده به‌ هر نحوه ممکن از رطوبت و دسترسی حشرات و موش ها در امان بماند که بهترین و پیشرفته ترین وسیله ای که آن زمان می توانست این کارکرد را داشته باشد تاپو گلی بود، ارتفاع تاپو حدودا 2 متر، عرض 1 متر و عمق آن 1 متر بود، این سازه گلی معمولا در گوشه ای از خانه جا داده می شد،  که بالای آن یک درب بزرگ بود برای ریختن گندم، جو و آرد داخل تاپو و پایین آن یک دریچه برای برداشت، افراد کم بضاعت هم که استطاعت خرید تاپو را نداشتند معمولا جلو یک طاقچه یا درگاه بلااستفاده را دیوار کشیده و داخل آن را کاهگل کرده و از آن برای نگهداری گندم، جو و آرد استفاده می کردند که به آن کته می گفتند،

2- تکولی (تاپو چی) : به نوع کوچک تاپو برای ذخیره و نگهداری حبوبات، برنج، کفته( وقتی چونه خمیر درون تنور بیفتد به آن کفته گویند ) و نان خشک تکولی می گفتند، کارکرد دیگر تکولی این بود که برای قرار دادن کودکان نوپا و زیر دو سال نیز مورد استفاده قرار می گرفت که برای رفع چشم زخم کودک تکولی با قور، کوجی، نمک و ... تزئین می شد که در حکم یک نوع رو روک ثابت بود که مادران کودکان را درون آن گذاشت و با خیال راحت و طیب خاطر سراغ کار های خانه بویژه خمیر و نان می رفتند،

3- تنور گلی: تنور از جمله سازهای مورد حاجت و نیاز ضروری خانواده های روستای در گذشته نه چندان دور بود، که خانه بدون مطبخ و تنور غیر قابل تصور بود مانند امروز که خانه بدون حمام معنی و مفهومی ندارد در گذشته همه مردم یک آبادی تنها یک حمام داشتند و هر خانواده ای یک تنور اختصاصی برای پخت نان داشت ولی اکنون هر خانواده ای یک حمام اختصاصی دارد و همه روستا یک یا چند نانوایی که این قضیه یکی از پارامترهای اساسی تغییرات فرهنگی ملموس و بارز در سطح جامعه است، ارتفاع تنور خانگی اغلب 80 سانتیمتر، قطر دهانه پایین 70 سانتیمتر و دهانه بالا 60 سانتیمتر بود، تنور دارای یک دریچه برای تنظیم دما و  ورود جریان هوا داشت که به‌ آن‌ دمادون می گفتند، یکی از کارهای مهم زنان روستا پخت نان در تنور گلی منزل بود و شغلی بعنوان نانوایی در روستا وجود نداشت بجز یکی دو نفر از زنان سرپرست خانوار که جهت امرار معاش و تهیه نان مسافران نانوایی خانگی داشتند، ولی بتدریج آتش تنور های خانگی رو به خاموشی رفت و کور شد و تنور های صنعتی رونق گرفت و متداول گشت،

4- تقشت : به کندوی که از گل خام جهت لانه گونج (زنبور) عسل به شکل مدور ساخته می شد، تقشت می گفتند، هر خانواری جهت تهیه عسل مورد نیاز خود چند تفشت گونج داشت که اغلب تقشت ها روی هشتی درب حیاط، داخل باربند یا یک جای دنج که کمتر تردد صورت می گرفت نگهداری می شدند، حرفه زنبور داری هم بخاطر استفاده بی رویه از سموم دفع آفات که منجر به تلف زنبورهای عسل شد کم کم از رونق افتاد و بندرت افراد در منازل خود به این حرفه اشتغال دارند و تعداد انگشت شماری هم بیرون از شهر این شغل را بصورت تخصصی ادامه می دهند.

5- کلک: به منقل گلی که بصورت مکعب مستطیل یا استوانه ای در ابعاد مختلف با گل خام ساخته می شد کلک می گفتند، در زمستان های سرد درون کلک آتش می ریختند و زیر کرسی قرار می دادند، در سایر فصول سال برای حفظ و نگهداری آتش در خانه از کلک استفاده می شد، کارکرد دیگر کلک این بود که بعنوان لگن و تنگ بهداشتی برای جمع آوری مدفوع و ادار بیماران و سالمندانی که توانایی رفتن به سرویس بهداشتی و توالت را نداشتن مورد استفاده قرار می گرفت، خانواده های هم که کلک نداشتن جهت گذاشتن آتش زیر کرسی یک چاله تقریبا وسط اتاق حفر می کردند و آتش درون آن می ریختند، امروزه کلک همه کارکردهای خود را از دست داده و چاله کرسی خانوارها سرد شده است و منقل هم از انواع فلزات ساخته می شود،

 

 


هنر رنگرزی سنتی قالی دست باف# شهر گهرو#

رنگرزی سنتی در ایران سابقه دیرینه ای دارد،  گزنفون مورخ یونانی به کارگاه‌های قالی بافی شاهان هخامنشی در شهر سارد اشاره می کند و در باره قالی ارغوانی روی قبر کوروش توضیحاتی می دهد و همچنین پروفسور رودنگر کهنه ترین اثر دارای گره ایران را در ناحیه پازریک مغولستان کشف کرده است، وجود هنر قالی بافی و به تبع آن صنعت رنگرزی از آغاز تاریخ ایران باستان بصورت هنری ارزنده تکامل یافته است و در کنار کارگاه‌های قالی بافی کارگاه‌های رنگرزی فعالیت پر رونقی داشته، رنگرزی سنتی منشأ گیاهی دارد که حاصل تجربه صدها ساله مردمان سرزمین ایران است که همواره با اقتباس از طبیعت به زندگی خود رنگ و لعاب خاصی داده که از ارزش مادی و معنوی بسیار بالایی برخوردار بود، در روستای گهرو هم خانواده بدون دار قالی غیر قابل تصور بود و قالی بافی جزء لاینفک اشتغال‌ زنان در هر خانواده ای محسوب می‌شد، بر همین اساس جهت رنگرزی مواد قالی بافی ضرورت یک کارگاه‌ رنگرزی در گهرو احساس می شد که مرحوم محمد رضا ابن سید مراد از قریه ونک مهاجرت و ساکن گهرو شد و یک کارگاه‌ رنگرزی در قریه گهرو دایر نمود و چندین سال خود به حرفه رنگرزی اشتغال داشت و بعد از فوت وی پسرانش شغل پدر را ادامه دادند، که از آخرین رنگرزهای قریه گهرو حسن بهرامی و یوسف محمودی را می توان نام برد،

ابزار و مواد مورد نیاز رنگرزی سنتی عبارتند از:

1- پاتیل یا خمره رنگرزی که معمولا ظرف مسی یا استیل بود،

2- ترازو برای توزین پشم، خامه، پود، و سایر الیاف

3- کیل یا پیمانه جهت اندازه گیری مقدار رنگ مورد استفاده 

4- چوب همزنه که برای هم زدن و زیر و روی کردن کلاف های خامه و الیاف استفاده می شد،

5- انواع زاج سفید، سیاه، سبز و سود، آمونیاک 

6- انواع اسیدهای معدنی و آب اهک

7- آب فراون بدلیل استفاده مداوم در رنگرزی 

8- پودر پوست گردو، انار، بلوط، 

9- پودر انواع گیاهان از قبیل : روناس، گندل، اسپرک، برگ مو، نیل، برگ گردو، کاه، جوهر لیمو، گرد لیمو، آبغوره، و ...

در ایران بیش از  صد نوع رنگ سنتی به ثبت رسیده است که از نظر ثبات، شفافیت و درخشندگی از درجات متفاوتی برخوردار هستند و رنگرز باید از تخصص و مهارت فوق‌العاده ای برخوردار باشد چون رنگرزی یک فرایند شیمیایی است که دقت و تجربه زیاد می خواهد و در صورت بروز هرگونه مشکلی یا کوچکترین اشتباهی امکان برگشت فرایند وجود نداشت و اصلاح آن هم خیلی زمان بر و هزینه زیادی در بر داشت، رنگهای سنتی برخلاف رنگ های صنعتی با گذشت زمان و در معرض نور قرار گرفتن نه تنها ارزش و رنگ خود را از دست نمی دهند بلکه رنگ به‌ ثبات،  شفافیت و درخشندگی خاصی می رسد،

کارگاه‌ های رنگرزی سنتی ساختار متنوع و متفاوتی با هم داشتند ولی معمولا هر کارگاه در یک ردیف چند خم رنگرزی در دیوار تعبیه شده بود که زیر هر کدام شعله ای روشن می شد و آب بجوش می آمد ابتدا پشم ها با آب گرم در محلول قلیایی شستشوی داده می‌شدند تا اگر پشم ها چربی دارند تمیز و پاک شوند سپس کلاف ها را درون خمره رنگرزی ریخته و مقدار رنگ مورد نیاز را اضافه کرده و خوب جوشانده می شوند و با چوب همزن پشم ها را به دقت زیر و روی و در آب می گرداندند تا حسابی رنگ بگیرند، بعد کلاف ها را از خمره رنگرزی در آورده و روی میله های چوبی آویزان می کردند تا آب آنها کامل گرفته شود و در آخر فرایند کلاف ها را روی بند بیرون از دکان پهن نموده تا توسط آفتاب خوب خشک شوند، مقدار تیره یا شفاف بودن رنگها به نوع رنگ، میزان رنگ و زمان جوش بستگی داشت،

امروزه با رشد و گسترش صنایع تولید رنگ های شیمیایی و توسعه کارگاه‌های رنگرزی صنعتی از یک سو و مقرون به صرفه نبودن شغل قالی بافی از سوی دیگر موجب شد این هنر و مهارت سنتی آسیب جدی ببیند و به تبع کارگاه‌ رنگرزی سنتی گهرو هم کم کم غیر اقتصادی و بی رنگ شد و از رونق افتاده و دیگر کسی هم رغبت نکرد این حرفه را ادامه دهد و شغل رنگرزی سنتی چندین سال است که کلا در گهرو منسوخ گردیده است. 

 


حرفه و هنر بافت سبد ترکه ای # شهر گهرو#

سبد بافی: سبد بافی از نظر بسیاری از محققان پس از سنگ تراشی قدیمی ترین هنر و صنعتی است که انسان با آن آشنا شده است و از زمانی که‌ بشر با تنیدن  در هم ساقه‌ها و شاخ های نازک توانست بسیاری از نیازهای اولیه خود را تأمین کند سبد بافی در جامعه آغاز شد و این صنعت منشأ بسیاری از صنایع دستی دیگر از جمله پارچه بافی، گلیم بافی، قالی بافی و   می باشد، همانطور که حصیر بافی مخصوص مناطق گرمسیری است ترکه بافی هم یکی از هنرهای بومی در مناطق مختلف ایران بویژه در نواحی سرد سیر است، مصالح این هنر ترکه (شاخه نازک) درختان بید، تاک، بادام تلخ، و ... می باشد که ابتدا شاخه های نازک مناسب بافت از درخت بریده و سپس بر اساس طول و قطر از هم تفکیک و دسته بندی می کنند و اگر شاخه ها خشک باشند آنها را در سنگ آب (حوضچه) می ریزند تا خوب خیس خورده تا نرم وانعطاف پذیر شوند که اگر آب سرد باشد ترکه ها باید حدود دو هفته و اگر آب گرم باشد یک هفته در آب بماند سپس استاد سبد باف با نقش و طرحی که در ذهن دارد شروع به بافتن ظرف مورد نظر می کند که نحوه بافت بصورت تار و پود است که‌ بعد از ساخت اسکلت اصلی که با ترکه های ضخیم تر که تار محسوب می شود، از ترکه های نازک بعنوان پود استفاده می کنند که با زیر و رو کردن شاخه های نازک سبد بافته و تکمیل می شود، در روستای گهرو هم سبد بافی یکی از هنر های دیرینه می باشد که شغل ارثی محسوب می شود و آموزش و توانمند سازی از نسلی به نسل بعد منتقل می شد و معمولا فرزندان شغل پدر را توسعه و ادامه می دادند، چون گهرو از سالهای قبل قطب تولید انگور در استان بود و مانند امروزه جعبه‌های پلاستیکی رایج نبود برای حمل انگور از سبد های ترکه ای بزرگ( لوده) استفاده می کردند، این نیاز و ضرورت باعث شد تولید انبوه سبد ترکه ای در گهرو رواج و گسترش پیدا کند که از متاخرین این هنر می توان به استاد ملا عبدالله و فرزندش نصرالله اشاره کرد که انواع سبد ها را با ترکه بافته و به بازار عرضه می نمودند ولی امروزه با توجه به رشد و توسعه صنعت پلاستیک سازی این حرفه کم رنگ و از رواج افتاده و دیگر رونق سابق را ندارد ولی هنوز با توجه به همه چالش ها استاد نصرالله عشق و علاقه وافری به این هنر دارد و شغل پدری را بصورت تفننی جهت سرگرمی در شب های بلند پائیز و زمستان ادامه می دهد و برخی از سبد های ترکه ای را با دقت و ظرافت خاصی می بافد که عبارتند از : جا نانی، سبد گل، زیر قابلمه ای، دمی، سطل، انواع سبد، آبکش، و...


حرفه نجاری سنتی در روستای گهرو

چوب یکی از فراوان ترین و در دسترس ترین ماده خام در طبیعت است و از اساسی ترین و قدیمی ترین مصالح ساختمانی مورد استفاده انسان محسوب می شود و نیاز بشر به سر پناه باعث شد که نجاری یکی از اولین مشاغل انسان در طول تاریخ باشد و سهم عمده ای در پیشرفت تمدن بشر ایفا کند، شغل نجاری مهارتی بود که از فردی به فرد دیگر بصورت استاد شاگردی منتقل می شد و معمولا فرزندان این حرفه را نزد پدر آموزش می دیدند نجاری هنر برش و کار کردن روی چوب و اتصال تخته ها و الوار چوبی به منظور تولید و ساخت یک سازه چوبی است و از قدیمی ترین حرفه های است که‌ امروزه هم بعنوان یک شغل پر درآمد کاربرد دارد، نجاری سنتی در گهرو سابقه چندین ساله دارد و نیاز کشاورزان به ابزار خاص موجب رونق این حرفه در روستای گهرو شد و اساتیدی مانند استاد علی داد ابزار و آلات مورد نیاز اهالی روستای گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه را با مهارت خاص تولید می کرد پس از فوت ایشان فرزندانش استاد فرج اله، سیف اله و یداله شغل پدری را ادامه دادند ولی امروزه با گسترش ماشین آلات صنایع چوب انجام کارهای نجاری با ابزار سنتی کمرنگ شده و از رونق افتاده است،

وسایل ابتدایی مورد نیاز کار نجاری سنتی : اره، تیشه، تبر، اسکنه، رنده، مته، گوه، قلم، سنبه، چکش، انبر دست، سوهان، 

برخی از وسایلی و ابزاری که با هنر دست و مهارت خاص استاد نجار بدون استفاده از ماشین آلات صنعتی ساخته می شد عبارتند از: درب، نیم در (پنجره) ، تارمی (نرده) منبر، میز، صندلی، کرسی، کمد، تهده (گهواره چوبی)، رورووک، کلاک (عصا) صندوقچه، هرچین، همه کش (پیم چوبی) ارچینه (نردبان) پاروه، دسته بیل، کلنگ، کت بر، بون ترنا (غلطک) ، چاردند و داس، پره آسیاب آبی، چار پایه، پره (دوک) ، قاب غربال، قاب عکس، خیش، جفت (یوق)، کلوخ کوب، تابوت، چم (خرمن کوب) ، سنکه (چوب یوق) قشو و ...


هنر آهنگری سنتی در گهرو

آهنگری یکی از قدیمی ترین هنرها و کاربردترین مهارت های بشر بود که انواع ابزار و آلات مورد نیاز زندگی مردم را با شکل دهی به آهن می ساخت، آهنگری شغلی شریف، و در عین حال سخت، پر زحمت و طاقت فرسا بود، وابستگی شدید به کار آهنگران تقریبا در همه شهرها و روستاهای وجود داشت و همین احساس نیاز باعث شد دکانهای آهنگری در روستاها پر جمعیت دایر شود، شغل آهنگری علاوه بر تخصص، مهارت و خلاقیت در شکل دادن به فلزات به بنیه قوی، ورزیده و عضلانی نیاز داشت، آهنگران خود را منسوب به حضرت داود و  کاوه آهنگر می دانند به همین دلیل بعد از تشکیل اداره ثبت سجلی نام خانوادگی کاویانی را برای خود انتخاب کردند، روی درب دکان آهنگری گهرو با خط بسیار زیبا نوشته بود، 

دو شیر ژیان و دو شیر نرند،      لقب کاویانی، پور کاوه آهنگرند

به دریا نهنگ به کوه چون پلنگ   یقین دان ز ذات پاک کل حیدرند

کارکنان آهنگری: 1- استاد آهنگر که فردی مجرب و کاردان بود که علاوه بر مدیریت دکان آهنگری از آهن وسایل مورد نیاز مردم را با هنر خاص تولید می کرد، و همیشه یک وربند چرمی می پوشید تا از جرقه آتش موقع کار در امان باشد 2_ کمک آهنگر که مهارت های لازم را جهت شکل دهی به آهن چندین سال بصورت تجربی آموخته بود 3- وردست که معمولا کار پتک کاری را بر عهده داشت 4- شاگرد که اغلب پسر خود استاد بود که در اوایل کارش آب و جارو و بیرون آوردن خاکستر از کوره و زغال تازه داخل کوره ریختن و همچنین دم زدن از وظایف شاگرد بود و سال‌های بعد چکش کاری و پتک زدن را آموزش می دید تا در آینده که وارث شغل و دکان آهنگری بود استاد شود 5- مسؤل فروش ابزار آلات و دست ساخته های آهنگر که وسایل را داخل شله (خورجین) می گذاشت و با چهار پا به روستاهای همجوار و بین عشایر منطقه می رفت و آنها را بفروش می رساند،

نحوه کار آهنگری : دکان آهنگری در روستای گهرو اولین بار توسط مرحوم کربلای حیدر راه اندازی شد و سپس توسط پسرش استاد محمد ناصر ادامه پیدا کرد و به استاد صفر علی و حیدرقلی به ارث رسید اما بخاطر ساخت ابزار و وسایل بوسیله ماشین آلات شغل آهنگری دچار کسادی شد و از رونق افتاد، دکان آهنگری محلی بود برای ساخت وسایل مورد نیاز اهالی روستا گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه چغاخور اعم از کشاورزان، دامداران، باغ داران و خوش نشین ها که دکان آهنگری جهت دسترسی آسان مشتریان وسط بازار جنب مسجد جامع قرار داشت، دکان آهنگری دارای یک کوره بود که داخل یکی از دیوار های با ارتفاع یک متر از سطح زمین تعبیه شده بود و دارای یک دودکش و یک هواکش بود که مقداری چوب، زغال چوب یا زغال سنگ داخل آن ریخته می شد و بوسیله دستگاهی بنام دم که‌ از پوست ساخته شده بود هوا را به درون کوره هدایت می کرد تا شعله کوره به سطح مورد نظر استاد برسد وقتی که‌ کوره خوب گرم شد آهنگر یک تکیه آهن را داخل کوره می گذارد تا سرخ و گداخته شود بعد با یک انبر آن را بیرون می آورد و روی سندان که از چدن ساخته شده بود و روی کنده چوب قطوری نصب و محکم بسته شده بود قرار می داد و بوسیله ضربات پتک و چکش به ابزار مورد نظر تبدیل می شد و سپس داخل یک ظرف آب که‌ از سنگ ساخته شده بود و به آن سنگ آب می گفتند انداخته می شد تا آبدیده و خنک شود، هنگام پتک و چکش کاری استاد آواز های را زمزمه می کرد و شاگردان با وی همراهی می کردند و ضربات پتک با ضرب آهنگ آواز تنظیم می شد اجرت آهنگر به دو روش پرداخت می شد یکی افراد کشاورز که بصورت جنسی بود و هنگام برداشت محصول هر خانواده ای بر اساس مقدار زمین چند من گندم و جو و یک بار شبدر و یک شله شبدر دو چین  به آنها می داد و افراد خوش نشین مزد آهنگر را بصورت نقدی پرداخت می کردند 

ابزار لازم برای کار آهنگری عبارتند از : سندان، چکش، پتک، انبر، قیچی، سمباده، قلم، مته دستی، سنبه، کوره، دم

تولیدات آهنگران تنوع زیادی داشت مانند: بیل، کلنگ، داس، قیچی، چاقو، چره، چفته ریزه، کرکیت، تیشه، نعل، سیخ، تابه تنور، سه پایه، زنجیر، گاوآهن، میخ طویله، زنگ، زنگوله، قپان، انبر، میخ، منقل، سیخ تنور، کلنگ چی، قمه، و ...

 


تقسیمات کشوری چهارمحال و بختیاری گهرو

تاریخ تقسیمات کشوری استان چهارمحال و بختیاری:

چهارمحال و بختیاری مدتی جزء ایالت های عراق عجم (اراک)، اصفهان، فارس و عربستان (خوزستان) بود و به گفته علی قلی خان سردار اسعد دوم بین آنها دست به دست می شد، که مرکز آن در دوره صفویه هفشجان، در حکومت افشاریه کیان، در سلطنت زند و ابتدای قاجاریه چالش تر و در اواسط قاجار تا دوران پهلوی دهکرد بوده است. چهارمحال و بختیاری تا قبل از سال 1320 به نوشته مسعود میرزا ظل السلطان حاکم اصفهان در دوره قاجار یکی از بلوکات (بخش های) بسیار آباد، پرنعمت، پرجمعیت، با چراگاه های سرسبز و خرم و چمن های زیاد و آب فراوان شهرستان اصفهان استان دهم محسوب می شد، که به هند کوچک شهرت داشت، در سال 1320 با ترکیب سه بخش دهکرد، اردل و لردگان به شهرستان شهرکرد و بختیاری تبدیل گردید،  در سال 1332 با الحاق بخش های ایذه، باغملک، اندیکا و سردشت به فرمانداری مستقل بختیاری و چهارمحال ارتقاء یافت و در سال 1337 با سه شهرستان شهرکرد ( حومه و شوراب ) بروجن ( لردگان، اردل و گندمان ) و ایذه (حومه، باغملک، اندیکا، دهدز و سردشت ) به فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال رسید، ولی متأسفانه در سال 1341 شهرستان ایذه از فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال جدا و به استان خوزستان پیوست، سرانجام در سال 1352 با دو شهرستان شهرکرد با بخش های حومه، میزدج، کیار و سامان و شهرستان بروجن با بخش های حومه، لردگان، اردل و گندمان به استان چهارمحال و بختیاری تبدیل گردید، هم اکنون استان دارای یازده شهرستان به اسامی ذیل است:

شهرکرد، بروجن، لردگان، اردل، میزدج، کوهرنگ، کیار، سامان، بن، خانمیرزا، فلارد 

گهرو هم بعد از تشکیل استان چهارمحال و بختیاری ابتدا قریه ای از دهستان کیار بخش حومه شهرستان بروجن بود سپس دهستان کیار از شهرستان بروجن منتزع و در سال 1343 به بخش کیار تبدیل شد و به شهرستان شهرکرد الحاق گردید، روستای گهرو هم در سال 1378 از روستا به شهر ارتقا یافت، عاقبت بخش کیار از شهرستان شهرکرد جدا و با تفکیک منطقه ناغان از شهرستان اردل و تبدیل ناغان به بخش و انضمام آن به کیار با تصویب هیات وزیران در آذر ماه سال 1386 شهرستان کیار با دو بخش مرکزی و ناغان تشکیل شد،