سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بختیاری : # شهر گهرو# تاریخ، فرهنگ و تمدن

هنر و حرفه سازه های سنتی گلی# شهر گهرو #

 هنر ساخت انواع سازه های سنتی گلی از قبیل: تاپو، تنور، سرتنور، تقشت، کلک و ... در روستای گهرو یکی از حرفه های قدیمی بود که‌ امروزه شاید ضرورت و ارزش آن برای ما مهم نباشد و  از چشم افتاده اما حقیقت این است اگر به 50 سال قبل برگردیم به نقش برجسته و اهمیت این سازه های گلی پی خواهیم برد،

مصالح و مواد لازم برای ساخت سازه های گلی :خاک رس، موی بز، کرک قالی، نمک و آب 

نحوه ساخت تاپو، تنور، تقشت و کلک : ابتدا گل رس را الک کرده تا ریگ یا شن آن گرفته شود بعد خاک رس را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به ملات گردد،  و چندین بار ملات را ورز داده تا گل خوب آماده شود و مقداری نمک و موی بز یا کرک قالی به آن اضافه نموده تا سفت و مستحکم شود آنگاه استاد با توجه‌ به‌ طرح و نقشه ای که‌ در ذهن خود دارد آن را مانند فتیله در آورده و با مهارت خاصی روی هم قرار می دهد، ممکن بود ساخت یک تاپو یا تنور گلی چند روز طول بکشد وقتی ساخت آن به اتمام رسید استاد با ظرافت خاص آنرا صیقل و جلا داده و آنرا در فضای آزاد زیر نور آفتاب قرار می دهند تا کامل خشک و مقاوم شود، 

1- تاپو : ظرفی که به اشکال مکعب مستطیل و استوانه از گل خام در ابعاد مختلف برای ذخیره سازی و نگهداری سالم گندم، جو و آرد در خانه ساخته می شد، و نوعی سیلوی خانگی برای سال‌ های خشکسالی محسوب می شد، تاپو روزگار گذشته از وسایل ضروری خانه روستائیان، بویژه کشاورزان به حساب می‌آمد، نگهداری بلند مدت گندم و جو در گونی های نخی از یک سو موجب فساد و خرابی آنها و از طرف دیگر ورود موش داخل گونی می شد، چون همه ساختمان ها از گل و خشت ساخته شده بودند، انواع حشرات و حیوانات خانگی موذی مانند: موش لای جرز ( دیوار) ها، توی سقف و حتی درون کف خانه لانه کرده بودند و دائما زاد و ولد می نمودند و سموم امروزی هم وجود نداشت و از آهن، آجر و سیمان هم در روستاها زیاد خبری نبود و تنها تله موش راه نجات نسبی بود و از طرفی هم باید آذوقه اصلی و قوت غالب خانواده به‌ هر نحوه ممکن از رطوبت و دسترسی حشرات و موش ها در امان بماند که بهترین و پیشرفته ترین وسیله ای که آن زمان می توانست این کارکرد را داشته باشد تاپو گلی بود، ارتفاع تاپو حدودا 2 متر، عرض 1 متر و عمق آن 1 متر بود، این سازه گلی معمولا در گوشه ای از خانه جا داده می شد،  که بالای آن یک درب بزرگ بود برای ریختن گندم، جو و آرد داخل تاپو و پایین آن یک دریچه برای برداشت، افراد کم بضاعت هم که استطاعت خرید تاپو را نداشتند معمولا جلو یک طاقچه یا درگاه بلااستفاده را دیوار کشیده و داخل آن را کاهگل کرده و از آن برای نگهداری گندم، جو و آرد استفاده می کردند که به آن کته می گفتند،

2- تکولی (تاپو چی) : به نوع کوچک تاپو برای ذخیره و نگهداری حبوبات، برنج، کفته( وقتی چونه خمیر درون تنور بیفتد به آن کفته گویند ) و نان خشک تکولی می گفتند، کارکرد دیگر تکولی این بود که برای قرار دادن کودکان نوپا و زیر دو سال نیز مورد استفاده قرار می گرفت که برای رفع چشم زخم کودک تکولی با قور، کوجی، نمک و ... تزئین می شد که در حکم یک نوع رو روک ثابت بود که مادران کودکان را درون آن گذاشت و با خیال راحت و طیب خاطر سراغ کار های خانه بویژه خمیر و نان می رفتند،

3- تنور گلی: تنور از جمله سازهای مورد حاجت و نیاز ضروری خانواده های روستای در گذشته نه چندان دور بود، که خانه بدون مطبخ و تنور غیر قابل تصور بود مانند امروز که خانه بدون حمام معنی و مفهومی ندارد در گذشته همه مردم یک آبادی تنها یک حمام داشتند و هر خانواده ای یک تنور اختصاصی برای پخت نان داشت ولی اکنون هر خانواده ای یک حمام اختصاصی دارد و همه روستا یک یا چند نانوایی که این قضیه یکی از پارامترهای اساسی تغییرات فرهنگی ملموس و بارز در سطح جامعه است، ارتفاع تنور خانگی اغلب 80 سانتیمتر، قطر دهانه پایین 70 سانتیمتر و دهانه بالا 60 سانتیمتر بود، تنور دارای یک دریچه برای تنظیم دما و  ورود جریان هوا داشت که به‌ آن‌ دمادون می گفتند، یکی از کارهای مهم زنان روستا پخت نان در تنور گلی منزل بود و شغلی بعنوان نانوایی در روستا وجود نداشت بجز یکی دو نفر از زنان سرپرست خانوار که جهت امرار معاش و تهیه نان مسافران نانوایی خانگی داشتند، ولی بتدریج آتش تنور های خانگی رو به خاموشی رفت و کور شد و تنور های صنعتی رونق گرفت و متداول گشت،

4- تقشت : به کندوی که از گل خام جهت لانه گونج (زنبور) عسل به شکل مدور ساخته می شد، تقشت می گفتند، هر خانواری جهت تهیه عسل مورد نیاز خود چند تفشت گونج داشت که اغلب تقشت ها روی هشتی درب حیاط، داخل باربند یا یک جای دنج که کمتر تردد صورت می گرفت نگهداری می شدند، حرفه زنبور داری هم بخاطر استفاده بی رویه از سموم دفع آفات که منجر به تلف زنبورهای عسل شد کم کم از رونق افتاد و بندرت افراد در منازل خود به این حرفه اشتغال دارند و تعداد انگشت شماری هم بیرون از شهر این شغل را بصورت تخصصی ادامه می دهند.

5- کلک: به منقل گلی که بصورت مکعب مستطیل یا استوانه ای در ابعاد مختلف با گل خام ساخته می شد کلک می گفتند، در زمستان های سرد درون کلک آتش می ریختند و زیر کرسی قرار می دادند، در سایر فصول سال برای حفظ و نگهداری آتش در خانه از کلک استفاده می شد، کارکرد دیگر کلک این بود که بعنوان لگن و تنگ بهداشتی برای جمع آوری مدفوع و ادار بیماران و سالمندانی که توانایی رفتن به سرویس بهداشتی و توالت را نداشتن مورد استفاده قرار می گرفت، خانواده های هم که کلک نداشتن جهت گذاشتن آتش زیر کرسی یک چاله تقریبا وسط اتاق حفر می کردند و آتش درون آن می ریختند، امروزه کلک همه کارکردهای خود را از دست داده و چاله کرسی خانوارها سرد شده است و منقل هم از انواع فلزات ساخته می شود،

 

 


حرفه و هنر بافت سبد ترکه ای # شهر گهرو#

سبد بافی: سبد بافی از نظر بسیاری از محققان پس از سنگ تراشی قدیمی ترین هنر و صنعتی است که انسان با آن آشنا شده است و از زمانی که‌ بشر با تنیدن  در هم ساقه‌ها و شاخ های نازک توانست بسیاری از نیازهای اولیه خود را تأمین کند سبد بافی در جامعه آغاز شد و این صنعت منشأ بسیاری از صنایع دستی دیگر از جمله پارچه بافی، گلیم بافی، قالی بافی و   می باشد، همانطور که حصیر بافی مخصوص مناطق گرمسیری است ترکه بافی هم یکی از هنرهای بومی در مناطق مختلف ایران بویژه در نواحی سرد سیر است، مصالح این هنر ترکه (شاخه نازک) درختان بید، تاک، بادام تلخ، و ... می باشد که ابتدا شاخه های نازک مناسب بافت از درخت بریده و سپس بر اساس طول و قطر از هم تفکیک و دسته بندی می کنند و اگر شاخه ها خشک باشند آنها را در سنگ آب (حوضچه) می ریزند تا خوب خیس خورده تا نرم وانعطاف پذیر شوند که اگر آب سرد باشد ترکه ها باید حدود دو هفته و اگر آب گرم باشد یک هفته در آب بماند سپس استاد سبد باف با نقش و طرحی که در ذهن دارد شروع به بافتن ظرف مورد نظر می کند که نحوه بافت بصورت تار و پود است که‌ بعد از ساخت اسکلت اصلی که با ترکه های ضخیم تر که تار محسوب می شود، از ترکه های نازک بعنوان پود استفاده می کنند که با زیر و رو کردن شاخه های نازک سبد بافته و تکمیل می شود، در روستای گهرو هم سبد بافی یکی از هنر های دیرینه می باشد که شغل ارثی محسوب می شود و آموزش و توانمند سازی از نسلی به نسل بعد منتقل می شد و معمولا فرزندان شغل پدر را توسعه و ادامه می دادند، چون گهرو از سالهای قبل قطب تولید انگور در استان بود و مانند امروزه جعبه‌های پلاستیکی رایج نبود برای حمل انگور از سبد های ترکه ای بزرگ( لوده) استفاده می کردند، این نیاز و ضرورت باعث شد تولید انبوه سبد ترکه ای در گهرو رواج و گسترش پیدا کند که از متاخرین این هنر می توان به استاد ملا عبدالله و فرزندش نصرالله اشاره کرد که انواع سبد ها را با ترکه بافته و به بازار عرضه می نمودند ولی امروزه با توجه به رشد و توسعه صنعت پلاستیک سازی این حرفه کم رنگ و از رواج افتاده و دیگر رونق سابق را ندارد ولی هنوز با توجه به همه چالش ها استاد نصرالله عشق و علاقه وافری به این هنر دارد و شغل پدری را بصورت تفننی جهت سرگرمی در شب های بلند پائیز و زمستان ادامه می دهد و برخی از سبد های ترکه ای را با دقت و ظرافت خاصی می بافد که عبارتند از : جا نانی، سبد گل، زیر قابلمه ای، دمی، سطل، انواع سبد، آبکش، و...


حرفه نجاری سنتی در روستای گهرو

چوب یکی از فراوان ترین و در دسترس ترین ماده خام در طبیعت است و از اساسی ترین و قدیمی ترین مصالح ساختمانی مورد استفاده انسان محسوب می شود و نیاز بشر به سر پناه باعث شد که نجاری یکی از اولین مشاغل انسان در طول تاریخ باشد و سهم عمده ای در پیشرفت تمدن بشر ایفا کند، شغل نجاری مهارتی بود که از فردی به فرد دیگر بصورت استاد شاگردی منتقل می شد و معمولا فرزندان این حرفه را نزد پدر آموزش می دیدند نجاری هنر برش و کار کردن روی چوب و اتصال تخته ها و الوار چوبی به منظور تولید و ساخت یک سازه چوبی است و از قدیمی ترین حرفه های است که‌ امروزه هم بعنوان یک شغل پر درآمد کاربرد دارد، نجاری سنتی در گهرو سابقه چندین ساله دارد و نیاز کشاورزان به ابزار خاص موجب رونق این حرفه در روستای گهرو شد و اساتیدی مانند استاد علی داد ابزار و آلات مورد نیاز اهالی روستای گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه را با مهارت خاص تولید می کرد پس از فوت ایشان فرزندانش استاد فرج اله، سیف اله و یداله شغل پدری را ادامه دادند ولی امروزه با گسترش ماشین آلات صنایع چوب انجام کارهای نجاری با ابزار سنتی کمرنگ شده و از رونق افتاده است،

وسایل ابتدایی مورد نیاز کار نجاری سنتی : اره، تیشه، تبر، اسکنه، رنده، مته، گوه، قلم، سنبه، چکش، انبر دست، سوهان، 

برخی از وسایلی و ابزاری که با هنر دست و مهارت خاص استاد نجار بدون استفاده از ماشین آلات صنعتی ساخته می شد عبارتند از: درب، نیم در (پنجره) ، تارمی (نرده) منبر، میز، صندلی، کرسی، کمد، تهده (گهواره چوبی)، رورووک، کلاک (عصا) صندوقچه، هرچین، همه کش (پیم چوبی) ارچینه (نردبان) پاروه، دسته بیل، کلنگ، کت بر، بون ترنا (غلطک) ، چاردند و داس، پره آسیاب آبی، چار پایه، پره (دوک) ، قاب غربال، قاب عکس، خیش، جفت (یوق)، کلوخ کوب، تابوت، چم (خرمن کوب) ، سنکه (چوب یوق) قشو و ...


اجداد منوچهر خان اسعد بختیاری خان گهرو

منوچهر خان اسعد بختیاری فرزند علیقلی خان سردار اسعد دوم ابن حسینقلی خان ایلخانی ابن جعفر قلی خان ابن حبیب‌الله خان ابن ابدال خان ابن علی صالح خان ابن عبدالخلیل آقا ابن خسرو آقا ابن غالب آقا ابن حیدر (معروف به حیدر کور) که بخاطر نزاع خانوادگی از منطقه لرستان طایفه پاپی به خاک بختیاری آمد وی جهت امرار معاش در تیره خدرسرخ به چوپانی پرداخت، سپس با دختر آشهباز کلانتر تیره خدر سرخ طایفه زراسوند ازدواج کرد،  فامیل وی چند سال به پرس و جوی پرداختند تا او را در تیره خدرسرخ پیدا کردند ولی هر چه اصرار نمودند که حیدر به لرستان برگردد قبول نکرد و در این تیره ماندگار شد، تمام خوانین طایفه زراسوند دورکی باب هفت لنگ بختیاری جدشان به حیدر می رسد.

مناصب منوچهر خان اسعد : منوچهر خان اسعد بختیاری خان گهرو از خانواده ایلخانی در سال 1320 از زندان قصر آزاد گردید و در سال 1322 در منصب فرمانداری شهرکرد و بختیاری با ابولقاسم خان فرزند لطفعلی خان امیر مفخم از خانواده حاج ایلخانی شریک شد تا قدرت بین دو خانواده تقسیم شود، منوچهر خان اسعد تا پایان سال 1327 با سمت فرماندار شهرکرد و بختیاری به کار خود ادامه داد، منوچهر خان مدیریت و اداره روستاهای گهرو و حاجی آباد را تا سال 1342 و انجام اصلاحات ارضی برعهده داشت و بعد از اصلاحات ارضی به تهران مهاجرت کردند، با اجرای قانون اصلاحات اراضی دولت تمام زمین های کشاورزی و باغی را به بصورت فروش اقساطی به رعایا صاحب نسق فروخت و زمین های بدون کشت و زرع هم تحت عنوان اراضی ملی در اختیار دولت قرار گرفت و نظام ارباب و رعیتی دچار فروپاشی شد و نظام خرده مالکی بطور گسترده در کشور رواج پیدا کرد. 


بیوگرافی منوچهر خان اسعد خان گهرو# نگین بختیاری#

منوچهر خان اسعد بختیاری خان گهرو فرزند علیقلی خان سردار اسعد بختیاری و نوه حسین قلی خان ایلخانی در سال 1278 در قریه جونقان متولد شد،  وی دوران طفولیت را در تهران و جونقان گذرانید و ضمن تحصیل علم و دانش و آموزش مهارت ها و فنون نظامی دوران خویش سرپرستی املاک پدر را در میزدج و کیار بر عهده داشت،  و با بی بی بیگم آغا دختر مرتضی قلی خان صمصام السلطنه که نوه دختری صولت الدوله قشقائی بود ازدواج کرد، که حاصل این ازدواج دو دختر بنامهای بی بی پریچهر و بی بی پروانه و یک پسر بنام سعید خان است، (شایان ذکر است که علیقلی خان سردار اسعد دوم شش پسر داشت بنامهای جعفرقلی خان، محمد تقی خان، منوچهر خان، محمد خان، محمد قلی خان، خانباباخان) حاج علیقلی خان سردار اسعد که بسیاری از زمین های خوب و مرغوب و حاصلخیز را در میزدج و کیار خریده یا تصرف کرده بود یا در تیول داشت (به واگذاری عوایده زمین های کشاورزی دولتی به افراد نظامی یا دیوانی بابت حقوق و مواجب خدماتی که انجام می دهند تیول گویند) را بین فرزندانش تقسیم کرد، که تیول روستاهای گهرو و حاجی آباد را به منوچهر خان واگذار نمود، چون گهرو جزء املاک خالصه دیوان اعلی محسوب می شد و در مالکیت دولت بود فقط عواید آن در تیول خوانین بود و خوانین هم به دولت مرکزی اجاره و مالیات پرداخت می کردند، که میزان اجازه و مالیات قریه گهرو در آن زمان حدود 12000 تومان بود، منوچهر خان به تقلید از پدرش پس از اینکه قدرتش در گهرو تثبیت شد و دامنه نفوذش گسترش پیدا کرد، در سال 1305 شروع به ساخت خانه ای مجلل و باشکوه به سبک ایرانی و تزئینات فرنگی در باغ مینو جنب قنات ورتو گهرو نمود، که این سبک خانه ها بین اهالی چهارمحال و بختیاری به قلعه معروف هستند، زمانی که ساخت و تزئینات این قلعه با مشارکت و همکاری نیروی انسانی مردم گهرو کاملا به‌ اتمام رسید، رضا شاه در سال 1312 جهت تماشای مسابقه اسب سواری به بابل رفت و جعفر قلی خان سردار اسعد سوم هم به عنوان وزیر جنگ در رکاب و معیت شاه بود که بعد از اتمام مسابقه رضا شاه دستور داد علی الرغم اینکه جعفر قلی خان خدمات گرانسنگ و ارزنده‌ای به وی کرده بود به اتهام توطئه و خیانت علیه سلطنت و ارسال محرمانه سلاح و مهمات به بختیاری و کمک به قیام علی مردان خان علیه حکومت از سمتش عزل و بازداشت و تحت الحفظ به‌ تهران برده و او را راهی زندان قصر کنند، رضا شاه همچنین بخاطر اینکه احدی از خوانین بختیاری نتواند وساطت او را نزد شاه بکند و یا خوف و ترس از این داشت که شورش و اغتشاشی در چهارمحال و بختیاری بوجود بیاید فرمان داد اکثر خوانین که با وی قرابت نسبی یا سببی داشته و افرادی که به هر نحو در قیام 1308 شهید علی مردان خان چهار لنگ پسر سردار بی بی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی دخالت و نقش داشتند را دستگیر کنند، که حدود 40 نفر از خوانین و کلانتران بختیاری دستگیر شدند که ابتدا در اصفهان بازجویی و سپس تعدادی روانه تهران شدند و بعنوان زندانیان سیاسی در زندان تامینات نظمیه و پس از چندی به زندان قصر منتقل گردیدند، محمد تقی خان امیر جنگ پدر بی بی کبری اسعد و منوچهر خان اسعد و اسماعیل خان فرزند کربلای محمدرفیع که در قریه گهرو سکونت داشتند از جمله دستگیر شده گان بودند، روزنامه اخگر در یازده آذر ماه سال یکهزار و سیصد و سیزده نوشت: منوچهر خان اسعد برادر تنی جعفر قلی خان وزیر جنگ رضا شاه به جرم توطئه علیه شاه مملکت و مشارکت در قیام مسلحانه علی مردان خان علیه حکومت به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم و محمد تقی خان امیر جنگ و اسماعیل خان به حبس ابد محکوم گردیند که در زندان قصر زندانی شدند و علی مردان خان اعدام گردید و جعفر قلی خان توسط پزشک احمدی با آمپول هوا کشته شد، اما در شهریور ماه 1320 که قوای متفقین کشور را اشغال کردند و رضا شاه از سلطنت خلع شد و بی نظمی و هرج و مرج در کشور سایه افکند زندانیان سیاسی آزاد گردیند و اکثر خوانین از تهران به چهارمحال و بختیاری آمدند و منوچهر خان اسعد هم یکی از آزادگان بود که به روستای گهرو مراجعت نمود و قلعه ای که خود ساخته بود را تخریب و با مصالح آن اولین دبستان ابتدایی عمومی را در قریه گهرو تاسیس کردند.


استخوان دان شهر گهرو #نگین بختیاری #

پیشینه تاریخی استخوان دان: استخوان دان یا استودان از دو جزء ساخته شده یکی استو به معنی استخوان و دیگری دان به معنای جایگاه است و استخوان دان محلی برای نگهداری استخوان مردگان هست، که در معماری تاریخی ایران به این نوع سازه ها دخمه گفته‌ می شود و به اصطلاح عوام خرفتخانه و در گویش بختیاری برد گوری می گویند که‌ از دو جزء تشکیل شده است یکی برد به‌ معنی سنگ و دیگری گوری به معنای زرتشتی است، چون به پیروان آیین زرتشت گبر می گویند، بردگوری یا استخوان دان به مقبره های باستانی دوران مادها تا پایان حکومت ساسانیان گفته می‌شود، چون زردشتیان اعتقاد دارند نسا (جسد انسان) پایار ( نجس) و ناپاک است و آتش، خاک و آب عناصر مقدس هستند و آلودگی این عناصر با سوزاندن (هندوها) غرق کردن و دفن نمودن ( پیروان ادیان توحیدی) اجساد مردگان گناه بزرگی است ، و دفن مستقیم جنازه افراد در خاک موجب آلوده شدن خاک می گردد، زرتشتیان ابتدا جنازه مردگان را در محفظه ای سنگی ساده که در دل صخره‌ها و سنگ های عظیم طبیعی  وجود داشته و کشف می کردند قرار می دادند و سپس اتاقک های توسط بشر  در دل صخره‌ها کنده و حفر شده و میت را داخل آن قرار می دادند،  تا گوشت و پوست مردگان طعمه پرندگان گوشت‌خوار و خوراک جانوران درنده شود، سپس استخوان آنها را جمع آوری نموده و در استخوان دان دفن می کردند، بعد از اسلام زرتشتیان برج خاموش مردگان را طراحی کردند، که شکل تکامل یافته همان استخوان دان است، برجی که دایره ای شکل بود و با سنگ در فراز یک تپه بیرون از محوطه روستا ساخته می شد تا باد آلودگی حاصل از فساد اجساد و بوی نامطبوع را داخل روستا نیاورد، جنازه یا نسا را فردی موسوم به نسا سالار (مرده کش) بعد از غسل و کفن به داخل دخمه می برد و کفن را باز می کرد تا طمعه پرندگان شود، روبروی برج خاموش یک برج دیده بانی ساخته می شد تا نسا سالار از برج دیده بانی جسد را  پایش و رصد نماید چون زرتشتیان معتقدند: که اگر پرندگان اول چشم راست میت را در آورند او درستکار و اگر چشم چپ را در آورند فرد گناه کار محسوب می شد و همچنین اعتقاد دارند روح تا سه روز کنار بدن می ماند و بعد به آسمان پرواز می‌کند به همین دلیل آتش بانان سه شب روبروی دخمه در برج دیده بانی آتش روشن می کردند تا روح در تاریکی شب دچار وحشت و ترس نشود، ( رسم مژدگانی که در بختیاری رایج است) در آیین زرتشت تاکید شده که نباید برای از دست دادن عزیزان بی تابی، گریه و زاری و سوگواری کرد و پوشیدن پیراهن سفید بعد از مرگ متوفی یکی از رسوم زرتشتیان است تا روح میت تسکین و آرامش پیدا کند.

 روستای زرتشتی نشین چم در 15 کیلومتری شهر یزد واقع شده است که بنده از نزدیک آتشکده، سرو کهن سال که تنه آن با سیم بکسل های قوی از چند جهت مهار شده بود و برج خاموش آن را باز دید نموده ام، برج خاموش این روستا در جای مرتفع بیرون از روستا بنا شده است، برجی مدور الشکل به شعاع حدود 6 متر و دیواری اطراف آن ساخته شده که بلندی آن از سطح زمین 6 متر بود، چون می گفتند: ابتدا جنازه در اختیار حیوانات درنده و پرندگان گوشت‌خوار قرار می گرفت، اما بعد در گذر زمان زرتشتیان تغییر عقیده دادند و جسد را فقط در اختیار پرندگان قرار می دادند، چون حیوانات درنده علاوه بر خوردن پوست و گوشت مردگان به استخوان آنها هم آسیب می رساندند، جهت ممانعت از ورود حیوانات درنده اطراف برج دیوار بلندی ساخته شد تا مانع ورود حیوانات به برج شود، برج خاموش بدون سقف بود تا دسترسی پرندگان به جسد آسان باشد، روبروی آن یک برج دیده بانی وجود داشت جهت نظارت و اشرافیت کامل نسا سالار بر جسد و حضور آتش بانان که وظیفه داشتند، سه شب متوالی آتش روشن کنند تا روح متوفی که تا سه روز کنار بدن میت می ماند دچار وحشت و هراس نشود، برج خاموش دارای چهار قسمت بود، در مرکز دایره چاهی وجود داشت برای ریختن استخوان های اجساد درون آن، قسمت دوم محلی بود برای گذاشتن اجساد کودکان و بعد زنان و آخرین قسمت کنار دیوار متعلق به جسد مردان بود تا جسد در معرض نابودی گذاشته شود و زمانی که پوست و گوشت توسط پرندگان لاشخور خورده می شد استخوان ها را در چاه استو دان می ریختند. لازم به ذکر است که رسم قرار دادن اجساد مردگان در برج خاموش بخاطر رعایت بهداشت محیط در سال 1319 توسط رضا شاه ابتدا در تهران و سپس در سال 1340 در کرمان و در سال‌ 1350 در یزد ممنوع شد،  اما برخی از زرتشتی های بسیار متعصب تا ده شصت هم بصورت پنهانی این رسم را انجام می دادند، و اکنون بطور کلی منسوخ شده است، و زرتشتیان دارای گورستان هستند و جسد مردگان خود را در خاک دفن می کنند.  

استخوان دان یا حجاری صخره ای گهرو که مربوط به دوره ساسانیان می باشد، در شمال غرب شهر گهرو واقع شده و در تاریخ 1384/5/19 با شماره ثبت 12860 به ثبت آثار ملی کشور رسیده است.  

 


قبرستان باستانی شهر گهرو# نگین بختیاری#

قبرستان باستانی شهر گهرو با دیرینه و قدمتی بیش از 700 سال در جنوب شهر در جوار امامزاده واقع شده است، بشر از قدیم الایام تاکنون معمولا برای نشانه گذاری روی قبور افراد از سنگ که یکی از مصالح بادوام و مقاوم می باشد استفاده می‌کند. که با توجه به استطاعت مالی و شان و منزلت اجتماعی اشخاص نوع، جنس و شکل سنگ قبرها متفاوت است، سنگ تراشی یکی از حرفه های سنتی است و سابقه این شغل به دوران ماقبل تاریخ می رسد و حجاران بسیاری از ابزار و آلات مورد نیاز مردم را از سنگ تراشیده و در اختیار مردم می گذاشتند، در روستای گهرو هم سنگ تراشان معروفی داشت که دو نفر از متاخرین استاد علی باز حیدری و استاد حسین آقا محمودی بودند که بعد از سنگ تراشان هفشجانی در استان شهرت داشتند که برخی از دست ساخته های آنها عبارت بود  : سقاء، سنگ قبر، سنگ آسیاب، آردچی (دساس )، بون ترنا (غلطک سنگی) یانه (هاون) ، دسته یانه، سنگ آب، پایه ستون، ستون، سر ستون، 

سنگ قبرهای که در قبرستان تاریخی گهرو موجود می باشند را بطور کلی می توان در چهار دسته طبقه بندی نمود.

1- قبرهای که قدمت آنها بیش از چهار صد سال هست،  و به شکل مکعب مستطیل می باشند، و روی آنها نقش و نگار های است که به لحاظ فرهنگی و تاریخی از اهمیت ویژه ای برخوردارند و گنجینه ای با ارزش از خط و نقش و ادبیات محسوب می شوند بعنوان نمونه یکی از این قبرها مربوط است به شخصی که روی آن نوشته شده: هو الله الباقی، هذا القبر رئیس مقصود ابن بهرام کهرویی سنه اربعین الف 1040 قمری و این بیت شعر نوشته شده است:

جهان ای  برادر نماند به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

و دیگری بنام استاد فولاد ابن احمد میر که در سنه 1065 قمری وفات نموده است و همچنین قبر حمزه ابن بطر کهرویی که در ذی القعده الحرام سال 1081 هجری قمری فوت کرده است. از این نمونه سنگ قبرها در قبرستان تاریخی گهرو فراون دیده می شد اما متاسفانه بسیاری از آنها توسط افراد جاهل و طماع که خیال می کردند این قبور متعلق به اشخاص زرتشتی است و به آنها سنگ گبری می گفتند و زیر این سنگ ها دفینه و اشیاء ذیقیمتی وجود دارد در صورتی که این قبرها بجز چند عددی که از ارامنه هم وطن بوده  مابقی متعلق به مسلمانان است که مطابق احکام شریعت اسلامی کفن و دفن شده اند و هیچ شئی همراه آنها دفن نشده است یا توسط برخی از مسؤلین بی بصیرت شهر شکسته و تخریب شده اند.

2- سنگ قبرهای که بصورت عمودی یا محرابی روی قبور افراد نصب شده که شکل منظمی دارند و دو نوع هستند یکی سنگ های که بدون نقش و نگار و کاملا ساده هستند و دیگری سنگ های که دارای انواع نقش و نگارند مانند: نقش مهر و تسبیح، گل و بوته،

کاج و سرو، کرکیت و شانه، خنجر و شمشیر، کارد و تفنگ و گرز و ...

3- سنگ قبرهای افقی که اکثر آنها هم سطح زمین هستند و برخی هم کمی از سطح زمین بلندتر قرار دارند، که روی آنها انواع نقش و نگار، آیات قرآن کریم و اشعار حک شده است.  

4- سنگ قبرهای که تندیس شیر یا قوچ هستند که از سنگ تراشیده شده و معمولا روی قبور چهره های سرشناس، پهلوان و جوانان، شجاع، دلیر و جنگ آور که در درگیری و جنگ های محلی یا لشکر کشی ها کشته می شدند یا روی قبر چهره‌های ماندگار که دارای هنر یا مهارت خاصی مانند: شکار، اسب سواری، تیراندازی و نوع دوستی داشتند نصب می شد، شیر سنگی نماد و سنبل ایثار، شجاعت و دلیری بود که روی شیر سنگی علاوه بر نام و نام پدر متوفی تصویر برخی از ابزار و آلات جنگی مانند: اسب، شمشیر، گرز و ... را هم حکاکی می کردند.

قبرستان تاریخی شهر گهرو در تاریخ 1381/5/8 با شماره ثبت 5997 بعنوان یکی از آثار ارزشمند باستانی و ملی کشورمان توسط میراث فرهنگی به ثبت رسیده است، این گنجینه کم بدیل تاریخی، نشانه فرهنگ، تمدن، ادب، و هویت ملی و دینی شهروندان گهرو می باشد، مع الاسف فاقد هر گونه حفاظت فیزیکی و فرهنگی است که علاوه بر فرسایش طبیعی که منجر به نابودی سنگ قبرها می گردد متأسفانه توسط یک عده افراد جاهل و نادان یا طماع و منفعت طلب دارد ویران می شود، همچنین بی تدبیری شهردار و شورای شهر وقت که بدون اطلاع مردم فهیم و غیرتمند شهر گهرو و عدم کسب مجوز، خودسرانه به بهانه زیبا سازی و تبدیل قبرستان به فضای سبز و پارک شهر اکثر سنگ قبرها و شیر سنگی های تاریخی با قدمت بیش از 700 سال را شکسته و جمع آوری و بجای مصالح استفاده نمودند، و با ورود لودر و ماشین آلات شهرداری به این محوطه باستانی، قبرستان تاریخی را تخریب و نابود کردند، علی الرغم اینکه کاوشگران و باستان شناسان با صرف هزینه های هنگفت سالیان متمادی به کند و کاو و جستجوی می پردازند تا شاید یک کتیبه یا تکه‌ سنگ نوشته ای پیدا کنند تا بتوانند در باره تاریخ و تمدن و هویت مردم یک منطقه نظریه ای بدهند، ولی اداره کل میراث فرهنگی استان و  کافه مردم شهر گهرو ( به استثنای چند نفر از اولاد مرحوم آخونکار) در ارتباط با تخریب و نابودی این قبرستان که تاریخ گویا، سند مکتوب و حافظه تاریخی شهر گهرو محسوب می شد،  سکوت اختیار نموده و هیچ گونه تذکر و اعتراضی به شهردار وقت که فردی بومی بود و شورای شهر نکردند. شایان ذکر است که علاوه بر این قبرستان باستانی دو قبرستان تاریخی دیگر یکی در شمال شهر جنب قنات ورتو و دیگری در جنوب غربی شهر واقع در تپه ای موسوم به تل قبرستانی در شهر گهرو وجود داشت که کاملا تخریب شده اند، اما هنوز بقایای آنها موجود می باشد. 

قبرستان قدیمی شهر گهرو تا سال 1362 محل دفن اموات بود اما دیگر ظرفیت و گنجایش لازم را نداشت و باید فردی که هنوز اسکلت وی سالم و تجزیه نشده بود را نبش قبر می کردند تا فرد دیگری را دفن نمایند و از طرفی هم کسی که فوت می شد علی الرغم جانمایی مناسب و مطلوب قبرستان جدید توسط شورای اسلامی روستا خانواده و فامیل شخص متوفی رضایت نمی دادند تا جنازه را در مکان جدید دفن کنند، سرانجام با شهادت شهید سرافراز قدرت الله محمدی فرزند حاج سیف الله اما با توجه به همه کارشکنی ها و مخالفت شدید عده ای خاص خانواده ایشان با اشد طوع، میل و رغبت راضی شدند پیکر مطهر این شهید در مهرماه سال 1362 بعنوان اولین شهید شهر گهرو و نخستین فرد در قبرستان جدید به خاک سپرده شود.