بختیاری : # شهر گهرو# تاریخ، فرهنگ و تمدن

هنر رنگرزی سنتی قالی دست باف# شهر گهرو#

رنگرزی سنتی در ایران سابقه دیرینه ای دارد،  گزنفون مورخ یونانی به کارگاه‌های قالی بافی شاهان هخامنشی در شهر سارد اشاره می کند و در باره قالی ارغوانی روی قبر کوروش توضیحاتی می دهد و همچنین پروفسور رودنگر کهنه ترین اثر دارای گره ایران را در ناحیه پازریک مغولستان کشف کرده است، وجود هنر قالی بافی و به تبع آن صنعت رنگرزی از آغاز تاریخ ایران باستان بصورت هنری ارزنده تکامل یافته است و در کنار کارگاه‌های قالی بافی کارگاه‌های رنگرزی فعالیت پر رونقی داشته، رنگرزی سنتی منشأ گیاهی دارد که حاصل تجربه صدها ساله مردمان سرزمین ایران است که همواره با اقتباس از طبیعت به زندگی خود رنگ و لعاب خاصی داده که از ارزش مادی و معنوی بسیار بالایی برخوردار بود، در روستای گهرو هم خانواده بدون دار قالی غیر قابل تصور بود و قالی بافی جزء لاینفک اشتغال‌ زنان در هر خانواده ای محسوب می‌شد، بر همین اساس جهت رنگرزی مواد قالی بافی ضرورت یک کارگاه‌ رنگرزی در گهرو احساس می شد که مرحوم محمد رضا ابن سید مراد از قریه ونک مهاجرت و ساکن گهرو شد و یک کارگاه‌ رنگرزی در قریه گهرو دایر نمود و چندین سال خود به حرفه رنگرزی اشتغال داشت و بعد از فوت وی پسرانش شغل پدر را ادامه دادند، که از آخرین رنگرزهای قریه گهرو حسن بهرامی و یوسف محمودی را می توان نام برد،

ابزار و مواد مورد نیاز رنگرزی سنتی عبارتند از:

1- پاتیل یا خمره رنگرزی که معمولا ظرف مسی یا استیل بود،

2- ترازو برای توزین پشم، خامه، پود، و سایر الیاف

3- کیل یا پیمانه جهت اندازه گیری مقدار رنگ مورد استفاده 

4- چوب همزنه که برای هم زدن و زیر و روی کردن کلاف های خامه و الیاف استفاده می شد،

5- انواع زاج سفید، سیاه، سبز و سود، آمونیاک 

6- انواع اسیدهای معدنی و آب اهک

7- آب فراون بدلیل استفاده مداوم در رنگرزی 

8- پودر پوست گردو، انار، بلوط، 

9- پودر انواع گیاهان از قبیل : روناس، گندل، اسپرک، برگ مو، نیل، برگ گردو، کاه، جوهر لیمو، گرد لیمو، آبغوره، و ...

در ایران بیش از  صد نوع رنگ سنتی به ثبت رسیده است که از نظر ثبات، شفافیت و درخشندگی از درجات متفاوتی برخوردار هستند و رنگرز باید از تخصص و مهارت فوق‌العاده ای برخوردار باشد چون رنگرزی یک فرایند شیمیایی است که دقت و تجربه زیاد می خواهد و در صورت بروز هرگونه مشکلی یا کوچکترین اشتباهی امکان برگشت فرایند وجود نداشت و اصلاح آن هم خیلی زمان بر و هزینه زیادی در بر داشت، رنگهای سنتی برخلاف رنگ های صنعتی با گذشت زمان و در معرض نور قرار گرفتن نه تنها ارزش و رنگ خود را از دست نمی دهند بلکه رنگ به‌ ثبات،  شفافیت و درخشندگی خاصی می رسد،

کارگاه‌ های رنگرزی سنتی ساختار متنوع و متفاوتی با هم داشتند ولی معمولا هر کارگاه در یک ردیف چند خم رنگرزی در دیوار تعبیه شده بود که زیر هر کدام شعله ای روشن می شد و آب بجوش می آمد ابتدا پشم ها با آب گرم در محلول قلیایی شستشوی داده می‌شدند تا اگر پشم ها چربی دارند تمیز و پاک شوند سپس کلاف ها را درون خمره رنگرزی ریخته و مقدار رنگ مورد نیاز را اضافه کرده و خوب جوشانده می شوند و با چوب همزن پشم ها را به دقت زیر و روی و در آب می گرداندند تا حسابی رنگ بگیرند، بعد کلاف ها را از خمره رنگرزی در آورده و روی میله های چوبی آویزان می کردند تا آب آنها کامل گرفته شود و در آخر فرایند کلاف ها را روی بند بیرون از دکان پهن نموده تا توسط آفتاب خوب خشک شوند، مقدار تیره یا شفاف بودن رنگها به نوع رنگ، میزان رنگ و زمان جوش بستگی داشت،

امروزه با رشد و گسترش صنایع تولید رنگ های شیمیایی و توسعه کارگاه‌های رنگرزی صنعتی از یک سو و مقرون به صرفه نبودن شغل قالی بافی از سوی دیگر موجب شد این هنر و مهارت سنتی آسیب جدی ببیند و به تبع کارگاه‌ رنگرزی سنتی گهرو هم کم کم غیر اقتصادی و بی رنگ شد و از رونق افتاده و دیگر کسی هم رغبت نکرد این حرفه را ادامه دهد و شغل رنگرزی سنتی چندین سال است که کلا در گهرو منسوخ گردیده است. 

 


حرفه و هنر بافت سبد ترکه ای # شهر گهرو#

سبد بافی: سبد بافی از نظر بسیاری از محققان پس از سنگ تراشی قدیمی ترین هنر و صنعتی است که انسان با آن آشنا شده است و از زمانی که‌ بشر با تنیدن  در هم ساقه‌ها و شاخ های نازک توانست بسیاری از نیازهای اولیه خود را تأمین کند سبد بافی در جامعه آغاز شد و این صنعت منشأ بسیاری از صنایع دستی دیگر از جمله پارچه بافی، گلیم بافی، قالی بافی و   می باشد، همانطور که حصیر بافی مخصوص مناطق گرمسیری است ترکه بافی هم یکی از هنرهای بومی در مناطق مختلف ایران بویژه در نواحی سرد سیر است، مصالح این هنر ترکه (شاخه نازک) درختان بید، تاک، بادام تلخ، و ... می باشد که ابتدا شاخه های نازک مناسب بافت از درخت بریده و سپس بر اساس طول و قطر از هم تفکیک و دسته بندی می کنند و اگر شاخه ها خشک باشند آنها را در سنگ آب (حوضچه) می ریزند تا خوب خیس خورده تا نرم وانعطاف پذیر شوند که اگر آب سرد باشد ترکه ها باید حدود دو هفته و اگر آب گرم باشد یک هفته در آب بماند سپس استاد سبد باف با نقش و طرحی که در ذهن دارد شروع به بافتن ظرف مورد نظر می کند که نحوه بافت بصورت تار و پود است که‌ بعد از ساخت اسکلت اصلی که با ترکه های ضخیم تر که تار محسوب می شود، از ترکه های نازک بعنوان پود استفاده می کنند که با زیر و رو کردن شاخه های نازک سبد بافته و تکمیل می شود، در روستای گهرو هم سبد بافی یکی از هنر های دیرینه می باشد که شغل ارثی محسوب می شود و آموزش و توانمند سازی از نسلی به نسل بعد منتقل می شد و معمولا فرزندان شغل پدر را توسعه و ادامه می دادند، چون گهرو از سالهای قبل قطب تولید انگور در استان بود و مانند امروزه جعبه‌های پلاستیکی رایج نبود برای حمل انگور از سبد های ترکه ای بزرگ( لوده) استفاده می کردند، این نیاز و ضرورت باعث شد تولید انبوه سبد ترکه ای در گهرو رواج و گسترش پیدا کند که از متاخرین این هنر می توان به استاد ملا عبدالله و فرزندش نصرالله اشاره کرد که انواع سبد ها را با ترکه بافته و به بازار عرضه می نمودند ولی امروزه با توجه به رشد و توسعه صنعت پلاستیک سازی این حرفه کم رنگ و از رواج افتاده و دیگر رونق سابق را ندارد ولی هنوز با توجه به همه چالش ها استاد نصرالله عشق و علاقه وافری به این هنر دارد و شغل پدری را بصورت تفننی جهت سرگرمی در شب های بلند پائیز و زمستان ادامه می دهد و برخی از سبد های ترکه ای را با دقت و ظرافت خاصی می بافد که عبارتند از : جا نانی، سبد گل، زیر قابلمه ای، دمی، سطل، انواع سبد، آبکش، و...


حرفه نجاری سنتی در روستای گهرو

چوب یکی از فراوان ترین و در دسترس ترین ماده خام در طبیعت است و از اساسی ترین و قدیمی ترین مصالح ساختمانی مورد استفاده انسان محسوب می شود و نیاز بشر به سر پناه باعث شد که نجاری یکی از اولین مشاغل انسان در طول تاریخ باشد و سهم عمده ای در پیشرفت تمدن بشر ایفا کند، شغل نجاری مهارتی بود که از فردی به فرد دیگر بصورت استاد شاگردی منتقل می شد و معمولا فرزندان این حرفه را نزد پدر آموزش می دیدند نجاری هنر برش و کار کردن روی چوب و اتصال تخته ها و الوار چوبی به منظور تولید و ساخت یک سازه چوبی است و از قدیمی ترین حرفه های است که‌ امروزه هم بعنوان یک شغل پر درآمد کاربرد دارد، نجاری سنتی در گهرو سابقه چندین ساله دارد و نیاز کشاورزان به ابزار خاص موجب رونق این حرفه در روستای گهرو شد و اساتیدی مانند استاد علی داد ابزار و آلات مورد نیاز اهالی روستای گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه را با مهارت خاص تولید می کرد پس از فوت ایشان فرزندانش استاد فرج اله، سیف اله و یداله شغل پدری را ادامه دادند ولی امروزه با گسترش ماشین آلات صنایع چوب انجام کارهای نجاری با ابزار سنتی کمرنگ شده و از رونق افتاده است،

وسایل ابتدایی مورد نیاز کار نجاری سنتی : اره، تیشه، تبر، اسکنه، رنده، مته، گوه، قلم، سنبه، چکش، انبر دست، سوهان، 

برخی از وسایلی و ابزاری که با هنر دست و مهارت خاص استاد نجار بدون استفاده از ماشین آلات صنعتی ساخته می شد عبارتند از: درب، نیم در (پنجره) ، تارمی (نرده) منبر، میز، صندلی، کرسی، کمد، تهده (گهواره چوبی)، رورووک، کلاک (عصا) صندوقچه، هرچین، همه کش (پیم چوبی) ارچینه (نردبان) پاروه، دسته بیل، کلنگ، کت بر، بون ترنا (غلطک) ، چاردند و داس، پره آسیاب آبی، چار پایه، پره (دوک) ، قاب غربال، قاب عکس، خیش، جفت (یوق)، کلوخ کوب، تابوت، چم (خرمن کوب) ، سنکه (چوب یوق) قشو و ...


هنر آهنگری سنتی در گهرو

آهنگری یکی از قدیمی ترین هنرها و کاربردترین مهارت های بشر بود که انواع ابزار و آلات مورد نیاز زندگی مردم را با شکل دهی به آهن می ساخت، آهنگری شغلی شریف، و در عین حال سخت، پر زحمت و طاقت فرسا بود، وابستگی شدید به کار آهنگران تقریبا در همه شهرها و روستاهای وجود داشت و همین احساس نیاز باعث شد دکانهای آهنگری در روستاها پر جمعیت دایر شود، شغل آهنگری علاوه بر تخصص، مهارت و خلاقیت در شکل دادن به فلزات به بنیه قوی، ورزیده و عضلانی نیاز داشت، آهنگران خود را منسوب به حضرت داود و  کاوه آهنگر می دانند به همین دلیل بعد از تشکیل اداره ثبت سجلی نام خانوادگی کاویانی را برای خود انتخاب کردند، روی درب دکان آهنگری گهرو با خط بسیار زیبا نوشته بود، 

دو شیر ژیان و دو شیر نرند،      لقب کاویانی، پور کاوه آهنگرند

به دریا نهنگ به کوه چون پلنگ   یقین دان ز ذات پاک کل حیدرند

کارکنان آهنگری: 1- استاد آهنگر که فردی مجرب و کاردان بود که علاوه بر مدیریت دکان آهنگری از آهن وسایل مورد نیاز مردم را با هنر خاص تولید می کرد، و همیشه یک وربند چرمی می پوشید تا از جرقه آتش موقع کار در امان باشد 2_ کمک آهنگر که مهارت های لازم را جهت شکل دهی به آهن چندین سال بصورت تجربی آموخته بود 3- وردست که معمولا کار پتک کاری را بر عهده داشت 4- شاگرد که اغلب پسر خود استاد بود که در اوایل کارش آب و جارو و بیرون آوردن خاکستر از کوره و زغال تازه داخل کوره ریختن و همچنین دم زدن از وظایف شاگرد بود و سال‌های بعد چکش کاری و پتک زدن را آموزش می دید تا در آینده که وارث شغل و دکان آهنگری بود استاد شود 5- مسؤل فروش ابزار آلات و دست ساخته های آهنگر که وسایل را داخل شله (خورجین) می گذاشت و با چهار پا به روستاهای همجوار و بین عشایر منطقه می رفت و آنها را بفروش می رساند،

نحوه کار آهنگری : دکان آهنگری در روستای گهرو اولین بار توسط مرحوم کربلای حیدر راه اندازی شد و سپس توسط پسرش استاد محمد ناصر ادامه پیدا کرد و به استاد صفر علی و حیدرقلی به ارث رسید اما بخاطر ساخت ابزار و وسایل بوسیله ماشین آلات شغل آهنگری دچار کسادی شد و از رونق افتاد، دکان آهنگری محلی بود برای ساخت وسایل مورد نیاز اهالی روستا گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه چغاخور اعم از کشاورزان، دامداران، باغ داران و خوش نشین ها که دکان آهنگری جهت دسترسی آسان مشتریان وسط بازار جنب مسجد جامع قرار داشت، دکان آهنگری دارای یک کوره بود که داخل یکی از دیوار های با ارتفاع یک متر از سطح زمین تعبیه شده بود و دارای یک دودکش و یک هواکش بود که مقداری چوب، زغال چوب یا زغال سنگ داخل آن ریخته می شد و بوسیله دستگاهی بنام دم که‌ از پوست ساخته شده بود هوا را به درون کوره هدایت می کرد تا شعله کوره به سطح مورد نظر استاد برسد وقتی که‌ کوره خوب گرم شد آهنگر یک تکیه آهن را داخل کوره می گذارد تا سرخ و گداخته شود بعد با یک انبر آن را بیرون می آورد و روی سندان که از چدن ساخته شده بود و روی کنده چوب قطوری نصب و محکم بسته شده بود قرار می داد و بوسیله ضربات پتک و چکش به ابزار مورد نظر تبدیل می شد و سپس داخل یک ظرف آب که‌ از سنگ ساخته شده بود و به آن سنگ آب می گفتند انداخته می شد تا آبدیده و خنک شود، هنگام پتک و چکش کاری استاد آواز های را زمزمه می کرد و شاگردان با وی همراهی می کردند و ضربات پتک با ضرب آهنگ آواز تنظیم می شد اجرت آهنگر به دو روش پرداخت می شد یکی افراد کشاورز که بصورت جنسی بود و هنگام برداشت محصول هر خانواده ای بر اساس مقدار زمین چند من گندم و جو و یک بار شبدر و یک شله شبدر دو چین  به آنها می داد و افراد خوش نشین مزد آهنگر را بصورت نقدی پرداخت می کردند 

ابزار لازم برای کار آهنگری عبارتند از : سندان، چکش، پتک، انبر، قیچی، سمباده، قلم، مته دستی، سنبه، کوره، دم

تولیدات آهنگران تنوع زیادی داشت مانند: بیل، کلنگ، داس، قیچی، چاقو، چره، چفته ریزه، کرکیت، تیشه، نعل، سیخ، تابه تنور، سه پایه، زنجیر، گاوآهن، میخ طویله، زنگ، زنگوله، قپان، انبر، میخ، منقل، سیخ تنور، کلنگ چی، قمه، و ...

 


تقسیمات کشوری چهارمحال و بختیاری گهرو

تاریخ تقسیمات کشوری استان چهارمحال و بختیاری:

چهارمحال و بختیاری مدتی جزء ایالت های عراق عجم (اراک)، اصفهان، فارس و عربستان (خوزستان) بود و به گفته علی قلی خان سردار اسعد دوم بین آنها دست به دست می شد، که مرکز آن در دوره صفویه هفشجان، در حکومت افشاریه کیان، در سلطنت زند و ابتدای قاجاریه چالش تر و در اواسط قاجار تا دوران پهلوی دهکرد بوده است. چهارمحال و بختیاری تا قبل از سال 1320 به نوشته مسعود میرزا ظل السلطان حاکم اصفهان در دوره قاجار یکی از بلوکات (بخش های) بسیار آباد، پرنعمت، پرجمعیت، با چراگاه های سرسبز و خرم و چمن های زیاد و آب فراوان شهرستان اصفهان استان دهم محسوب می شد، که به هند کوچک شهرت داشت، در سال 1320 با ترکیب سه بخش دهکرد، اردل و لردگان به شهرستان شهرکرد و بختیاری تبدیل گردید،  در سال 1332 با الحاق بخش های ایذه، باغملک، اندیکا و سردشت به فرمانداری مستقل بختیاری و چهارمحال ارتقاء یافت و در سال 1337 با سه شهرستان شهرکرد ( حومه و شوراب ) بروجن ( لردگان، اردل و گندمان ) و ایذه (حومه، باغملک، اندیکا، دهدز و سردشت ) به فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال رسید، ولی متأسفانه در سال 1341 شهرستان ایذه از فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال جدا و به استان خوزستان پیوست، سرانجام در سال 1352 با دو شهرستان شهرکرد با بخش های حومه، میزدج، کیار و سامان و شهرستان بروجن با بخش های حومه، لردگان، اردل و گندمان به استان چهارمحال و بختیاری تبدیل گردید، هم اکنون استان دارای یازده شهرستان به اسامی ذیل است:

شهرکرد، بروجن، لردگان، اردل، میزدج، کوهرنگ، کیار، سامان، بن، خانمیرزا، فلارد 

گهرو هم بعد از تشکیل استان چهارمحال و بختیاری ابتدا قریه ای از دهستان کیار بخش حومه شهرستان بروجن بود سپس دهستان کیار از شهرستان بروجن منتزع و در سال 1343 به بخش کیار تبدیل شد و به شهرستان شهرکرد الحاق گردید، روستای گهرو هم در سال 1378 از روستا به شهر ارتقا یافت، عاقبت بخش کیار از شهرستان شهرکرد جدا و با تفکیک منطقه ناغان از شهرستان اردل و تبدیل ناغان به بخش و انضمام آن به کیار با تصویب هیات وزیران در آذر ماه سال 1386 شهرستان کیار با دو بخش مرکزی و ناغان تشکیل شد، 

 



طایفه زراسوند تیره روگری #بختیاری #

تیره روگری (رووری) : تیره روگری یکی از تیره های طایفه بزرگ زراسوند دورکی باب از ایل جلیل هفت لنگ بختیاری می باشد، طبق اسناد مکتوب و نقل قول های شفاهی که از نسلی سینه به سینه به نسل های بعدی انتقال یافته گفته می‌شود که ابدال خان دورکی شش پسر داشت بنامهای: 1- فرج‌اله خان ساکن دشتک 2- حبیب اله خان در چغاخور 3- خلیل خان در ده کهنه روگر 4- عزیز اله خان در مریک 5- ظهراب خان در چهراز 6- مهراب خان در کلبی بک ساکن می شوند که اکثر ساکنان منطقه روگر از همراهان، بستگان و اولاد خلیل خان می باشند، شایان توجه است که قبور قاسمعلی خان فرزند خلیل خان بختیاری و داماد آمرتصی جوانبخت متوفی 1284 هجری شمسی و علیخان نوه خلیل خان پسر قاسمعلی خان  خان سرمور متوفی اردیبهشت ماه سال 1325 هجری شمسی و کدخدا نجات فرزند محمد علی متوفی 1345 هجری شمسی در جوار امامزاده شهر گهرو می باشد، طایفه بزرگ زراسوند دورکی باب دارای 33 تیره است که زیستگاه ییلاق آنها در شهرستان‌های اردل و کیار، دشت چغاخور بروجن، خانمیرزا لردگان و ... و منطقه قشلاق طایفه زراسوند در شهرستان‌های لالی، اندکا، ایذه، باغملک، مسجد سلیمان، گتوند و ... در استان خوزستان می باشد، تیره روگری یکی از تیره های طایفه بزرگ زراسوند دورکی می‌باشند که بعضی متاخرین غفلتا به دلیل همجواری و خویشاوندی  سببی زیاد این تیره با منطقه دیناران تیره روگری را از باب دینارانی هفت لنگ بختیاری محسوب کرده‌اند، 

تیره روگری داری چهار تش بنامهای: 1- ظفری و فامیل شهبازی گهرو 2- احمدی 3- خسروی 4- طاصیدی است که در شهر گهرو و روستاهای ده کهنه، سر چاه، دوازده امام، ، چلو، سرمور، بالد، هفت پیران، سنگ بیل و ریگک شهرستان‌ اردل سکونت دارند.

تیره های طایفه بزرگ زراسوند به ترتیب حروف الفبا:

1- آسترکی 2 - احمد خسروی 3- اولاد ظهراب خان 4- اولاد ایلخانی 5- اولاد الیاس خان 6- اورگونی 7- ایمری 8- ایهاوند 9- باپیر  10- پیوندی 11- توشمال 12- تونی 13- خدرسرخ 14- خدری 15- روگری 16- ریزی 17- زنبور 18- سادات احمد کبیر 19- سیف وند 20- شالو لوک 21- شیر مردی 22- شهو 23- شهی 24- علاسوند 25-  کاجی 26- کاید 27- کورکور 28- گرگه 29- گرما 30- مشایخ 31-  میر 32- میرزا 33- یتیم 

 

 


وجه تسمیه تیره روگری طایفه زراسوند #بختیاری #

وجه تسمیه منطقه روگر بختیاری:

در خصوص وجه تسمیه منطقه روگر چند نقل قول وجود دارد که برخی معتقدند: طبق اسناد تاریخی معتبر منطقه کیار و اردل تا قبل از به قدرت رسیدن ابدال خان دورکی،  منطقه سکونت و ییلاق ترکان بلوردی و قشقایی بوده است، نادر شاه افشار قریب به 4000 خانوار را از چهارمحال و بختیاری به خراسان کوچانده و بخاطر حفظ قدرت و نفوذش تعدادی از ترکان بلوردی را جایگزین آنها کرد و بسیاری از مناطق و مراتع سرسبز را در اختیار آنها گذاشت. اما با روی کار آمدن توشمال کریم خان که از طایفه زند لر کوچک بود و حمایت همه جانبه وی از علی صالح خان و پسرش ابدال خان قدرت نفوذ و اقتدار بختیاری افزایش پیدا می کند، که جهت تسلط بر زمین های مرغوب و حاصلخیز و چراگاه های غنی این مناطق بین بختیاری ها و ترکان درگیری و نزاع بوجود می آید، این زد و خوردها باعث می شود ترکان بلوردی راضی شوند املاک خود را به بختیاری ها بفروشند (مانند قصبه دشتک که 500 تومان زر رایج مملکت خریداری شده است) یا بعد از زد و خورد طولانی این مناطق توسط بختیاری ها تصرف شده و ترکان بلوردی مغلوب گردیده و مجبور به عقب نشینی شدند و اکثر آنها بوسیله بختیاری ها برای همیشه به طرف خاک فارس رانده شدند و فرزندان ابدال خان حاکم مطلق این مناطق گردیدند، خلیل خان یکی از فرزندان ابدال خان بود که شبانه با خانواده و همراهان به ده کهنه می روند، وقتی صبح می شود زن ها برای تهیه و آماده نمودن صبحانه آتش روشن می‌کنند چند نفر از افراد بلوردی که در ده کهنه ساکن بودن متوجه دود آتش می شوند و به سمت آنها می روند و با تعجب و شگفتی از آنها می پرسند که از کجا و چگونه با این سرعت به اینجا آمده اید که یک نفر از همراهان خلیل خان جهت مزاح با لهجه بختیاری می گوید: رودخانه ما را آورده که این منطقه به‌ رود ورده موسوم می شود، رود ورده از دو قسمت ترکیب شده است، قسمت اول رود که‌ مخفف رودخانه است و قسمت دوم ورده که به گویش بختیاری همان آورده می باشد، که جهت آسانی و سهولت در تلفظ بتدریج در طول زمان به روور تبدیل شده است، ( لازم به ذکر است که روی سنگ قبر جد فامیل شهبازی های گهرو که بیش از 160 سال قدمت دارد نوشته شده است آرضا ابن آشهباز من طایفه رووری سنه 1276 قمری ) عده ای هم معتقدند: که واژه روگر از دو بخش تشکیل شده است، یکی رو که همان روی یا بالا چیزی است و قسمت دوم گر است که در گویش بختیاری به بلندی و صخره بزرگ اطلاق می شود چون اکًثر روستاهای منطقه روگر روی بلندی در کرانه رودخانه خروشان کارون ساخته شده‌اند این منطقه به‌ روگر معروف شده است، تیره روگری فرزندان، بستگان و همراهان خلیل خان بختیاری هستند که با استناد به نقل قول های شفاهی که از نسلی سینه به سینه به نسل های بعدی انتقال یافته است، قاسمعلی خان فرزند خلیل خان در سال 1284 هجری شمسی بیمار می شوند و به گهرو منزل آشهباز می آیند ولی متأسفانه در گهرو دار فانی را وداع کرد و در گهرو به خاک سپرده می شود و همچنین علیخان نوه خلیل خان اردیبهشت ماه سال 1325 هجری شمسی جهت مداوا به گهرو آمد ولی اجل به ایشان مهلت نداد و در گهرو فوت کردند و در سال 1345 هجری شمسی کدخدا نجات ظفری فرزند کدخدا محمد علی به منزل عمو زاده های خود به گهرو آمده و دعوت حق را پذیرفت و در جوار امامزاده گهرو نزدیک قبور قاسمعلی خان و علی خان دفن می شود که‌ قبر این بزرگان تیره روگری طایفه زراسوند در قبرستان های قدیم گهرو می باشد،  پس تیره روگری یکی از تیره های طایفه بزرگ زراسوند دورکی باب از ایل جلیل هفت لنگ بختیاری است و دارای تش های ذیل می باشد که در شهرستان کیار و اردل سکونت دارند،

1- شهبازی گهرویی و ظفری 2- احمدی 3- خسروی 4- طاصیدی 


اجداد منوچهر خان اسعد بختیاری خان گهرو

منوچهر خان اسعد بختیاری فرزند علیقلی خان سردار اسعد دوم ابن حسینقلی خان ایلخانی ابن جعفر قلی خان ابن حبیب‌الله خان ابن ابدال خان ابن علی صالح خان ابن عبدالخلیل آقا ابن خسرو آقا ابن غالب آقا ابن حیدر (معروف به حیدر کور) که بخاطر نزاع خانوادگی از منطقه لرستان طایفه پاپی به خاک بختیاری آمد وی جهت امرار معاش در تیره خدرسرخ به چوپانی پرداخت، سپس با دختر آشهباز کلانتر تیره خدر سرخ طایفه زراسوند ازدواج کرد،  فامیل وی چند سال به پرس و جوی پرداختند تا او را در تیره خدرسرخ پیدا کردند ولی هر چه اصرار نمودند که حیدر به لرستان برگردد قبول نکرد و در این تیره ماندگار شد، تمام خوانین طایفه زراسوند دورکی باب هفت لنگ بختیاری جدشان به حیدر می رسد.

مناصب منوچهر خان اسعد : منوچهر خان اسعد بختیاری خان گهرو از خانواده ایلخانی در سال 1320 از زندان قصر آزاد گردید و در سال 1322 در منصب فرمانداری شهرکرد و بختیاری با ابولقاسم خان فرزند لطفعلی خان امیر مفخم از خانواده حاج ایلخانی شریک شد تا قدرت بین دو خانواده تقسیم شود، منوچهر خان اسعد تا پایان سال 1327 با سمت فرماندار شهرکرد و بختیاری به کار خود ادامه داد، منوچهر خان مدیریت و اداره روستاهای گهرو و حاجی آباد را تا سال 1342 و انجام اصلاحات ارضی برعهده داشت و بعد از اصلاحات ارضی به تهران مهاجرت کردند، با اجرای قانون اصلاحات اراضی دولت تمام زمین های کشاورزی و باغی را به بصورت فروش اقساطی به رعایا صاحب نسق فروخت و زمین های بدون کشت و زرع هم تحت عنوان اراضی ملی در اختیار دولت قرار گرفت و نظام ارباب و رعیتی دچار فروپاشی شد و نظام خرده مالکی بطور گسترده در کشور رواج پیدا کرد. 


تفنگ و قفل سازی در قریه گهرو#بختیاری #

شمشیر، تفنگ و قفل سازی در گهرو از دوره صفویه، قاجاریه تا اواخر حکومت پهلوی بخاطر همسایگی و مجاورت با چغاخور مرکز حکومت ایلخانی هفت لنگ بختیاری از رونق و رواج خاصی برخوردار بوده و یکی از صنایع مهم قریه گهرو صنعت و هنر شمشیر، تفنگ و قفل سازی بود که در استان شهرت ویژه ای داشت، این حرفه توسط استاد فولاد ابن احمد میر وارده قریه گهرو شد، وی در سنه 1049 شمسی در گهرو فوت نموده و قبر وی در جوار امامزاده گهرو قرار دارد، سپس در دوره قاجار صنعت تفنگ و قفل سازی مدرن توسط فردی بنام استاد صادق از اصفهان وارده گهرو گردید و پس از فوت استاد صادق این صنعت و هنر بوسیله فرزند ایشان استاد اصغر ادامه پیدا کرد این حرفه را اغلب افراد از پدران خود به ارث می بردند و دانش و مهارت از طریق استاد شاگردی از نسلی به نسل بعد منتقل می شد، استاد اصغر در مونتاژ، ساخت و تعمیر انواع قفل و تفنگ از تخصص و مهارت فوق‌العاده برخوردار بود، ابزار کار او شامل: چکش، سندان، سوهان، قیچی ورق بر، مصقل، سنگ، قلم، مته، سنبه، گازانبر، گیره، سمباده، دم و ... می شد، وی کلیه ابزار و آلات مورد نیاز مردم از قبیل: انواع قفل، چاقو، قمه، قیچی، چره، انبر، گازانبر، کارد، و ...انواع درب کوب و وسایل تزئینی مورد استفاده در دربها و پنجره ها قریه گهرو و روستاهای همجوار و عشایر بختیاری منطقه چغاخور را با هنر و ظرافت خاصی می ساخت، وی تخصص ویژه‌ای در تعمیر و بازسازی انواع تفنگ پوز پر، ده تیر، برنو، ام یک و تفنگ های ساچمه زنی تک لوله و دو لول را داشت، که از اقصی نقاط استان جهت تعمیر سلاح‌های گرم و سرد و تعمیر و خرید قفل دست ساز خود به گهرو مراجع می کردند، ولی بعد از فوت استاد اصغر فرزندش استاد اکبر کاویانی این شغل را ادامه داد ولی به دلیل کسادی و از رونق افتادن این شغل، وی شغل جوشکاری را انتخاب کرد و فرزندان وی هم دیگر این حرفه را ادامه ندادند و اکنون شغل تعمیر تفنگ و قفل سازی از مشاغل منسوخ شده در شهر گهرو محسوب می شود.

 تفنگ سرپر: تفنگ سرپر به گویش بختیاری تفنگ پوزپر نامیده می‌شود، یکی از قدیمی ترین تفنگ های بشر است، که طریق کاربرد این سلاح انفرادی بدین شرح می باشد، ابتدا مقداری باروت از دهان یا پوز تفنگ به درون لوله تفنگ ریخته می شد و کمی پارچه پشت باروت قرار داده و با سمبه خوب کوبیده می شود آنگاه یک چهار پاره یا چندین ساچمه را لای یک تکیه پارچه نازک گذاشته داخل لوله تفنگ می کردند و دو باره با سنبه با دقت کوبیده می گردد، سپس یک چاشنی پشت آن گذاشته و چخماق را مسلح کرده و جهت شلیک ماشه چکانده می شود، اگر چاشنی یا باروت نم کشیده باشد به هیچ عنوان شلیک اتفاق نمی افتد، این تفنگ فقط قادر به یکبار شلیک بوده و برای شلیک مجدد لازم بود فرایند پر کردن تفنگ تکرار شود.

تفنگ برنو: تفنگ برنو تفنگی است که ابتدا در چکسلواکی توسط کارخانه ماوزر ساخته شد، سپس یک شعبه از این کارخانه به شهر برنو واقع در ایالت موراوبای چکسلواکی تاسیس شد، و دولت ایران مشتری این کارخانه گردید و انواع تفنگ برنو را به کشور وارد کردند اعم از تک تیر و پنج تیر و بلند، متوسط و کوتاه که در دوران پهلوی اول سلاح سازمانی ارتش ایران محسوب می‌شد ولی سال‌های بعد جهت ساخت و تولید این تفنگ رضا شاه امتیاز ساخت آن را در سال 1308 خریداری و یک شعبه این کارخانه را در پادگان لوشان تپه تهران راه اندازی کردند. و بعد از اشغال ایران بدست متفقین در شهریور ماه سال 1320 و از هم پاشیدن شیرازه ارتش پای این سلاح بصورت گسترده بین عشایر بختیاری باز شد و بدلیل اینکه تفنگ برنو یکی از خوش دست ترین تفنگ هاست که بسیار مورد توجه، علاقه و پسند عشایر بختیاری واقع شده و جزء لاینفک فرهنگ و ادبیات بختیاری محسوب می شود.


بیوگرافی منوچهر خان اسعد خان گهرو# نگین بختیاری#

منوچهر خان اسعد بختیاری خان گهرو فرزند علیقلی خان سردار اسعد بختیاری و نوه حسین قلی خان ایلخانی در سال 1278 در قریه جونقان متولد شد،  وی دوران طفولیت را در تهران و جونقان گذرانید و ضمن تحصیل علم و دانش و آموزش مهارت ها و فنون نظامی دوران خویش سرپرستی املاک پدر را در میزدج و کیار بر عهده داشت،  و با بی بی بیگم آغا دختر مرتضی قلی خان صمصام السلطنه که نوه دختری صولت الدوله قشقائی بود ازدواج کرد، که حاصل این ازدواج دو دختر بنامهای بی بی پریچهر و بی بی پروانه و یک پسر بنام سعید خان است، (شایان ذکر است که علیقلی خان سردار اسعد دوم شش پسر داشت بنامهای جعفرقلی خان، محمد تقی خان، منوچهر خان، محمد خان، محمد قلی خان، خانباباخان) حاج علیقلی خان سردار اسعد که بسیاری از زمین های خوب و مرغوب و حاصلخیز را در میزدج و کیار خریده یا تصرف کرده بود یا در تیول داشت (به واگذاری عوایده زمین های کشاورزی دولتی به افراد نظامی یا دیوانی بابت حقوق و مواجب خدماتی که انجام می دهند تیول گویند) را بین فرزندانش تقسیم کرد، که تیول روستاهای گهرو و حاجی آباد را به منوچهر خان واگذار نمود، چون گهرو جزء املاک خالصه دیوان اعلی محسوب می شد و در مالکیت دولت بود فقط عواید آن در تیول خوانین بود و خوانین هم به دولت مرکزی اجاره و مالیات پرداخت می کردند، که میزان اجازه و مالیات قریه گهرو در آن زمان حدود 12000 تومان بود، منوچهر خان به تقلید از پدرش پس از اینکه قدرتش در گهرو تثبیت شد و دامنه نفوذش گسترش پیدا کرد، در سال 1305 شروع به ساخت خانه ای مجلل و باشکوه به سبک ایرانی و تزئینات فرنگی در باغ مینو جنب قنات ورتو گهرو نمود، که این سبک خانه ها بین اهالی چهارمحال و بختیاری به قلعه معروف هستند، زمانی که ساخت و تزئینات این قلعه با مشارکت و همکاری نیروی انسانی مردم گهرو کاملا به‌ اتمام رسید، رضا شاه در سال 1312 جهت تماشای مسابقه اسب سواری به بابل رفت و جعفر قلی خان سردار اسعد سوم هم به عنوان وزیر جنگ در رکاب و معیت شاه بود که بعد از اتمام مسابقه رضا شاه دستور داد علی الرغم اینکه جعفر قلی خان خدمات گرانسنگ و ارزنده‌ای به وی کرده بود به اتهام توطئه و خیانت علیه سلطنت و ارسال محرمانه سلاح و مهمات به بختیاری و کمک به قیام علی مردان خان علیه حکومت از سمتش عزل و بازداشت و تحت الحفظ به‌ تهران برده و او را راهی زندان قصر کنند، رضا شاه همچنین بخاطر اینکه احدی از خوانین بختیاری نتواند وساطت او را نزد شاه بکند و یا خوف و ترس از این داشت که شورش و اغتشاشی در چهارمحال و بختیاری بوجود بیاید فرمان داد اکثر خوانین که با وی قرابت نسبی یا سببی داشته و افرادی که به هر نحو در قیام 1308 شهید علی مردان خان چهار لنگ پسر سردار بی بی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی دخالت و نقش داشتند را دستگیر کنند، که حدود 40 نفر از خوانین و کلانتران بختیاری دستگیر شدند که ابتدا در اصفهان بازجویی و سپس تعدادی روانه تهران شدند و بعنوان زندانیان سیاسی در زندان تامینات نظمیه و پس از چندی به زندان قصر منتقل گردیدند، محمد تقی خان امیر جنگ پدر بی بی کبری اسعد و منوچهر خان اسعد و اسماعیل خان فرزند کربلای محمدرفیع که در قریه گهرو سکونت داشتند از جمله دستگیر شده گان بودند، روزنامه اخگر در یازده آذر ماه سال یکهزار و سیصد و سیزده نوشت: منوچهر خان اسعد برادر تنی جعفر قلی خان وزیر جنگ رضا شاه به جرم توطئه علیه شاه مملکت و مشارکت در قیام مسلحانه علی مردان خان علیه حکومت به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم و محمد تقی خان امیر جنگ و اسماعیل خان به حبس ابد محکوم گردیند که در زندان قصر زندانی شدند و علی مردان خان اعدام گردید و جعفر قلی خان توسط پزشک احمدی با آمپول هوا کشته شد، اما در شهریور ماه 1320 که قوای متفقین کشور را اشغال کردند و رضا شاه از سلطنت خلع شد و بی نظمی و هرج و مرج در کشور سایه افکند زندانیان سیاسی آزاد گردیند و اکثر خوانین از تهران به چهارمحال و بختیاری آمدند و منوچهر خان اسعد هم یکی از آزادگان بود که به روستای گهرو مراجعت نمود و قلعه ای که خود ساخته بود را تخریب و با مصالح آن اولین دبستان ابتدایی عمومی را در قریه گهرو تاسیس کردند.