بختیاری : # شهر گهرو# تاریخ، فرهنگ و تمدن

استخوان دان شهر گهرو #نگین بختیاری #

پیشینه تاریخی استخوان دان: استخوان دان یا استودان از دو جزء ساخته شده یکی استو به معنی استخوان و دیگری دان به معنای جایگاه است و استخوان دان محلی برای نگهداری استخوان مردگان هست، که در معماری تاریخی ایران به این نوع سازه ها دخمه گفته‌ می شود و به اصطلاح عوام خرفتخانه و در گویش بختیاری برد گوری می گویند که‌ از دو جزء تشکیل شده است یکی برد به‌ معنی سنگ و دیگری گوری به معنای زرتشتی است، چون به پیروان آیین زرتشت گبر می گویند، بردگوری یا استخوان دان به مقبره های باستانی دوران مادها تا پایان حکومت ساسانیان گفته می‌شود، چون زردشتیان اعتقاد دارند نسا (جسد انسان) پایار ( نجس) و ناپاک است و آتش، خاک و آب عناصر مقدس هستند و آلودگی این عناصر با سوزاندن (هندوها) غرق کردن و دفن نمودن ( پیروان ادیان توحیدی) اجساد مردگان گناه بزرگی است ، و دفن مستقیم جنازه افراد در خاک موجب آلوده شدن خاک می گردد، زرتشتیان ابتدا جنازه مردگان را در محفظه ای سنگی ساده که در دل صخره‌ها و سنگ های عظیم طبیعی  وجود داشته و کشف می کردند قرار می دادند و سپس اتاقک های توسط بشر  در دل صخره‌ها کنده و حفر شده و میت را داخل آن قرار می دادند،  تا گوشت و پوست مردگان طعمه پرندگان گوشت‌خوار و خوراک جانوران درنده شود، سپس استخوان آنها را جمع آوری نموده و در استخوان دان دفن می کردند، بعد از اسلام زرتشتیان برج خاموش مردگان را طراحی کردند، که شکل تکامل یافته همان استخوان دان است، برجی که دایره ای شکل بود و با سنگ در فراز یک تپه بیرون از محوطه روستا ساخته می شد تا باد آلودگی حاصل از فساد اجساد و بوی نامطبوع را داخل روستا نیاورد، جنازه یا نسا را فردی موسوم به نسا سالار (مرده کش) بعد از غسل و کفن به داخل دخمه می برد و کفن را باز می کرد تا طمعه پرندگان شود، روبروی برج خاموش یک برج دیده بانی ساخته می شد تا نسا سالار از برج دیده بانی جسد را  پایش و رصد نماید چون زرتشتیان معتقدند: که اگر پرندگان اول چشم راست میت را در آورند او درستکار و اگر چشم چپ را در آورند فرد گناه کار محسوب می شد و همچنین اعتقاد دارند روح تا سه روز کنار بدن می ماند و بعد به آسمان پرواز می‌کند به همین دلیل آتش بانان سه شب روبروی دخمه در برج دیده بانی آتش روشن می کردند تا روح در تاریکی شب دچار وحشت و ترس نشود، ( رسم مژدگانی که در بختیاری رایج است) در آیین زرتشت تاکید شده که نباید برای از دست دادن عزیزان بی تابی، گریه و زاری و سوگواری کرد و پوشیدن پیراهن سفید بعد از مرگ متوفی یکی از رسوم زرتشتیان است تا روح میت تسکین و آرامش پیدا کند.

 روستای زرتشتی نشین چم در 15 کیلومتری شهر یزد واقع شده است که بنده از نزدیک آتشکده، سرو کهن سال که تنه آن با سیم بکسل های قوی از چند جهت مهار شده بود و برج خاموش آن را باز دید نموده ام، برج خاموش این روستا در جای مرتفع بیرون از روستا بنا شده است، برجی مدور الشکل به شعاع حدود 6 متر و دیواری اطراف آن ساخته شده که بلندی آن از سطح زمین 6 متر بود، چون می گفتند: ابتدا جنازه در اختیار حیوانات درنده و پرندگان گوشت‌خوار قرار می گرفت، اما بعد در گذر زمان زرتشتیان تغییر عقیده دادند و جسد را فقط در اختیار پرندگان قرار می دادند، چون حیوانات درنده علاوه بر خوردن پوست و گوشت مردگان به استخوان آنها هم آسیب می رساندند، جهت ممانعت از ورود حیوانات درنده اطراف برج دیوار بلندی ساخته شد تا مانع ورود حیوانات به برج شود، برج خاموش بدون سقف بود تا دسترسی پرندگان به جسد آسان باشد، روبروی آن یک برج دیده بانی وجود داشت جهت نظارت و اشرافیت کامل نسا سالار بر جسد و حضور آتش بانان که وظیفه داشتند، سه شب متوالی آتش روشن کنند تا روح متوفی که تا سه روز کنار بدن میت می ماند دچار وحشت و هراس نشود، برج خاموش دارای چهار قسمت بود، در مرکز دایره چاهی وجود داشت برای ریختن استخوان های اجساد درون آن، قسمت دوم محلی بود برای گذاشتن اجساد کودکان و بعد زنان و آخرین قسمت کنار دیوار متعلق به جسد مردان بود تا جسد در معرض نابودی گذاشته شود و زمانی که پوست و گوشت توسط پرندگان لاشخور خورده می شد استخوان ها را در چاه استو دان می ریختند. لازم به ذکر است که رسم قرار دادن اجساد مردگان در برج خاموش بخاطر رعایت بهداشت محیط در سال 1319 توسط رضا شاه ابتدا در تهران و سپس در سال 1340 در کرمان و در سال‌ 1350 در یزد ممنوع شد،  اما برخی از زرتشتی های بسیار متعصب تا ده شصت هم بصورت پنهانی این رسم را انجام می دادند، و اکنون بطور کلی منسوخ شده است، و زرتشتیان دارای گورستان هستند و جسد مردگان خود را در خاک دفن می کنند.  

استخوان دان یا حجاری صخره ای گهرو که مربوط به دوره ساسانیان می باشد، در شمال غرب شهر گهرو واقع شده و در تاریخ 1384/5/19 با شماره ثبت 12860 به ثبت آثار ملی کشور رسیده است.  

 


قبرستان باستانی شهر گهرو# نگین بختیاری#

قبرستان باستانی شهر گهرو با دیرینه و قدمتی بیش از 700 سال در جنوب شهر در جوار امامزاده واقع شده است، بشر از قدیم الایام تاکنون معمولا برای نشانه گذاری روی قبور افراد از سنگ که یکی از مصالح بادوام و مقاوم می باشد استفاده می‌کند. که با توجه به استطاعت مالی و شان و منزلت اجتماعی اشخاص نوع، جنس و شکل سنگ قبرها متفاوت است، سنگ تراشی یکی از حرفه های سنتی است و سابقه این شغل به دوران ماقبل تاریخ می رسد و حجاران بسیاری از ابزار و آلات مورد نیاز مردم را از سنگ تراشیده و در اختیار مردم می گذاشتند، در روستای گهرو هم سنگ تراشان معروفی داشت که دو نفر از متاخرین استاد علی باز حیدری و استاد حسین آقا محمودی بودند که بعد از سنگ تراشان هفشجانی در استان شهرت داشتند که برخی از دست ساخته های آنها عبارت بود  : سقاء، سنگ قبر، سنگ آسیاب، آردچی (دساس )، بون ترنا (غلطک سنگی) یانه (هاون) ، دسته یانه، سنگ آب، پایه ستون، ستون، سر ستون، 

سنگ قبرهای که در قبرستان تاریخی گهرو موجود می باشند را بطور کلی می توان در چهار دسته طبقه بندی نمود.

1- قبرهای که قدمت آنها بیش از چهار صد سال هست،  و به شکل مکعب مستطیل می باشند، و روی آنها نقش و نگار های است که به لحاظ فرهنگی و تاریخی از اهمیت ویژه ای برخوردارند و گنجینه ای با ارزش از خط و نقش و ادبیات محسوب می شوند بعنوان نمونه یکی از این قبرها مربوط است به شخصی که روی آن نوشته شده: هو الله الباقی، هذا القبر رئیس مقصود ابن بهرام کهرویی سنه اربعین الف 1040 قمری و این بیت شعر نوشته شده است:

جهان ای  برادر نماند به کس

دل اندر جهان آفرین بند و بس

و دیگری بنام استاد فولاد ابن احمد میر که در سنه 1065 قمری وفات نموده است و همچنین قبر حمزه ابن بطر کهرویی که در ذی القعده الحرام سال 1081 هجری قمری فوت کرده است. از این نمونه سنگ قبرها در قبرستان تاریخی گهرو فراون دیده می شد اما متاسفانه بسیاری از آنها توسط افراد جاهل و طماع که خیال می کردند این قبور متعلق به اشخاص زرتشتی است و به آنها سنگ گبری می گفتند و زیر این سنگ ها دفینه و اشیاء ذیقیمتی وجود دارد در صورتی که این قبرها بجز چند عددی که از ارامنه هم وطن بوده  مابقی متعلق به مسلمانان است که مطابق احکام شریعت اسلامی کفن و دفن شده اند و هیچ شئی همراه آنها دفن نشده است یا توسط برخی از مسؤلین بی بصیرت شهر شکسته و تخریب شده اند.

2- سنگ قبرهای که بصورت عمودی یا محرابی روی قبور افراد نصب شده که شکل منظمی دارند و دو نوع هستند یکی سنگ های که بدون نقش و نگار و کاملا ساده هستند و دیگری سنگ های که دارای انواع نقش و نگارند مانند: نقش مهر و تسبیح، گل و بوته،

کاج و سرو، کرکیت و شانه، خنجر و شمشیر، کارد و تفنگ و گرز و ...

3- سنگ قبرهای افقی که اکثر آنها هم سطح زمین هستند و برخی هم کمی از سطح زمین بلندتر قرار دارند، که روی آنها انواع نقش و نگار، آیات قرآن کریم و اشعار حک شده است.  

4- سنگ قبرهای که تندیس شیر یا قوچ هستند که از سنگ تراشیده شده و معمولا روی قبور چهره های سرشناس، پهلوان و جوانان، شجاع، دلیر و جنگ آور که در درگیری و جنگ های محلی یا لشکر کشی ها کشته می شدند یا روی قبر چهره‌های ماندگار که دارای هنر یا مهارت خاصی مانند: شکار، اسب سواری، تیراندازی و نوع دوستی داشتند نصب می شد، شیر سنگی نماد و سنبل ایثار، شجاعت و دلیری بود که روی شیر سنگی علاوه بر نام و نام پدر متوفی تصویر برخی از ابزار و آلات جنگی مانند: اسب، شمشیر، گرز و ... را هم حکاکی می کردند.

قبرستان تاریخی شهر گهرو در تاریخ 1381/5/8 با شماره ثبت 5997 بعنوان یکی از آثار ارزشمند باستانی و ملی کشورمان توسط میراث فرهنگی به ثبت رسیده است، این گنجینه کم بدیل تاریخی، نشانه فرهنگ، تمدن، ادب، و هویت ملی و دینی شهروندان گهرو می باشد، مع الاسف فاقد هر گونه حفاظت فیزیکی و فرهنگی است که علاوه بر فرسایش طبیعی که منجر به نابودی سنگ قبرها می گردد متأسفانه توسط یک عده افراد جاهل و نادان یا طماع و منفعت طلب دارد ویران می شود، همچنین بی تدبیری شهردار و شورای شهر وقت که بدون اطلاع مردم فهیم و غیرتمند شهر گهرو و عدم کسب مجوز، خودسرانه به بهانه زیبا سازی و تبدیل قبرستان به فضای سبز و پارک شهر اکثر سنگ قبرها و شیر سنگی های تاریخی با قدمت بیش از 700 سال را شکسته و جمع آوری و بجای مصالح استفاده نمودند، و با ورود لودر و ماشین آلات شهرداری به این محوطه باستانی، قبرستان تاریخی را تخریب و نابود کردند، علی الرغم اینکه کاوشگران و باستان شناسان با صرف هزینه های هنگفت سالیان متمادی به کند و کاو و جستجوی می پردازند تا شاید یک کتیبه یا تکه‌ سنگ نوشته ای پیدا کنند تا بتوانند در باره تاریخ و تمدن و هویت مردم یک منطقه نظریه ای بدهند، ولی اداره کل میراث فرهنگی استان و  کافه مردم شهر گهرو ( به استثنای چند نفر از اولاد مرحوم آخونکار) در ارتباط با تخریب و نابودی این قبرستان که تاریخ گویا، سند مکتوب و حافظه تاریخی شهر گهرو محسوب می شد،  سکوت اختیار نموده و هیچ گونه تذکر و اعتراضی به شهردار وقت که فردی بومی بود و شورای شهر نکردند. شایان ذکر است که علاوه بر این قبرستان باستانی دو قبرستان تاریخی دیگر یکی در شمال شهر جنب قنات ورتو و دیگری در جنوب غربی شهر واقع در تپه ای موسوم به تل قبرستانی در شهر گهرو وجود داشت که کاملا تخریب شده اند، اما هنوز بقایای آنها موجود می باشد. 

قبرستان قدیمی شهر گهرو تا سال 1362 محل دفن اموات بود اما دیگر ظرفیت و گنجایش لازم را نداشت و باید فردی که هنوز اسکلت وی سالم و تجزیه نشده بود را نبش قبر می کردند تا فرد دیگری را دفن نمایند و از طرفی هم کسی که فوت می شد علی الرغم جانمایی مناسب و مطلوب قبرستان جدید توسط شورای اسلامی روستا خانواده و فامیل شخص متوفی رضایت نمی دادند تا جنازه را در مکان جدید دفن کنند، سرانجام با شهادت شهید سرافراز قدرت الله محمدی فرزند حاج سیف الله اما با توجه به همه کارشکنی ها و مخالفت شدید عده ای خاص خانواده ایشان با اشد طوع، میل و رغبت راضی شدند پیکر مطهر این شهید در مهرماه سال 1362 بعنوان اولین شهید شهر گهرو و نخستین فرد در قبرستان جدید به خاک سپرده شود.

 


حمام شاه حیدر شهر گهرو#بختیاری#

حمام شاه حیدر یکی از بناهای ارزشمند تاریخی شهر گهرو  :

ایرانیان از دیر باز به بهداشت فردی و نظافت شخصی بعنوان یک آموزه ملی و دینی توجه خاصی داشتند، پاکیزه بودن بدن علاوه بر یک امر فردی یک آیین مذهبی و از مناسک دینی جهت شرکت در مراسمات دینی و اجتماعات مذهبی محسوب می شد، قبل از اسلام پیروان آیین مهر و زردشت توجه ویژه‌ای به پاکیزگی داشته و آب مظهر و نماد پاکیزگی و از قداست خاصی برخوردار بود، بعد از اسلام هم جهت انجام تکالیف و وظایف دینی نظافت فردی از اهمیت مضاعفی برخوردار گردید، اهمیت نظافت در اسلام به قدری بود که پیامبر اسلام فرمودند: النظافه من الایمان، از قدیم الایام در همه مناطق یکجانشین اعم از شهرها و روستاهای کشور حمام‌های عمومی ساخته شدند، وجود حمام یکی از پارامترهای اصلی تمدن و فرهنگ در هر منطقه ای محسوب می‌شد، ابتدا در قریه گهرو یک باب حمام در شرق دبستان فعلی مریم گهرو وجود داشت، که مربوط به دوره صفویه بود و آب مورد نیاز آن از قنات موسوم به ارمنی تامین می شد، که طی جنگ های بین بختیاری ها و بلوردی ها کاملا تخریب شد، سپس در دوره قاجاریه به همت محمد رضا خان چالش تری حاکم وقت چهارمحال ( که قلمرو حکمرانی وی از گردنه رخ تا گردنه سولگان و از شیخ ششبان تا نقنه بود ) و مشارکت مردم حمام موسوم به شاه حیدر در مکانی گود ساخته شد تا آب  به سهولت بر آن مسلط و سوار شود، آب مورد نیاز حمام از جوی مشهور به جو شبدر تامین می گردید که آب بوسیله اوشناری (نهری کوچک) از حیاط های  فعلی عبدالمجید رئیسی محمد قلی رئیسی، ابولقاسم محمودی و لهراسب اخوان عبور می کرد و به منبع آب حمام  ریخته می شد، و بوسیله تنپوشه ( تموش) یا لوله های سفالی به خزینه منتقل می گردید و جهت آب بندی و عایق کاری دیگ تا خزینه از از موم زنبور عسل و پارچه کرباس استفاده می کردند و سپس روی آن با لایه نازکی از ساروج پوشانده می شد، ساختار حمام شاه حیدر  گهرو طاق و گنبدی است که مرکز هر گنبد نور گیر های تعبیه شده بود که روشنایی حمام در روز با نور طبیعی  تامین می شد،  و گنبدها روی ستون های سنگی قطور بنا شده بودند، کف ستون ها قلع و سرب ریخته شده بود تا در موقع زلزله مقاومت لازم را داشته باشند، مصالح مورد استفاد در ساخت حمام سنگ، آجر و ملاط خاصی بود، ملاط مخلوطی از آهک، خاک رس، خاکستر،، گچ و شن بود تا در برابر آب و رطوبت مقاومت داشته باشند و داخل حمام را هم با آهک پلاستر و سفید کرده بودند، کف حمام نیز با تخته سنگ های تراشیده و مسطح مفروش شده بود، بافت ساختمان حمام شاه حیدر گهرو دارای قسمت های ذیل می باشد:

* درب ورود و خروج که مستقیم به طرف خیابان باز نمی شد، که دو دلیل اساسی داشت، یکی حفظ تعادل جریان هوا که هوای سرد در زمستان مستقیم وارد حمام نشود و دیگری اینکه با باز شدن درب حمام افراد داخل حمام که معمولا برهنه بودند از بیرون قابل دید  و مشاهده نباشند درب ورودی و خروجی دارای دالان و چند پیچ و خم بود. 

* سرد خانه یا رختکن که وسط آن دو حوض قرینه وجود داشت و اطراف آن سکو های بود برای نشستن و استراحت نمودن افراد مسن و گذاشتن البسه و بقچه حمام و زیر سکوها غرفه‌های کوچکی وجود دارد جهت گذاشتن کفش ها افراد

* گرم خانه حمام که از دو قسمت تشکیل شده بود یکی محلی برای نشستن و چرک کردن و گپ زدن و دیگری خزینه ای بود به طول حدود 5 متر و عرض 4 متر و عمق 1/5 متر که یک طاقچه داشت برای گذاشتن اطفال کف و دیواره های خزینه با ملاط  آهک، شن، ماسه و موی بز و موم زنبور عسل و پارچه کرباس کاملا عایق کاری شده بود تا آب به کف و دیوارها نفوذ نکند و سطح آن با سنگ های تراشیده شده و صاف فرش شده بود و یک مجرای داشت که آب خزینه جهت رعایت بهداشت هفته ای یکبار تخلیه و توسط این مجرا به رودخانه وارد می شد، و با آب آهک ضد عفونی می شد و دو باره آبگیری می گردید،

* هیمه دان (انبار) که محلی بود برای ذخیره هیزم و سوخت لازم برای گرم کردن آب حمام مانند: کنده چوب، بوته خار و خاشاک، گون، که از صحرا می آوردند و کمره که از فضولات حیوانات تهیه می شد، 

* تون یا آتش دان که دارای یک دیگ بزرگ مسی به قطر حدود 80 سانتیمتر بود که زیر آن آتش روشن می کردند تا آب گرم شود و به خزینه منتقل گردد،از تین تا زیر گرم خانه تونل های وجود داشت که دود و حرارت تین داخل آنها جریان پیدا می کرد که منجر به گرم شدن کف گرم خانه حمام می شد، دود و حرارت پس از طی تمام تونل‌ها از دودکش بلا می رفت، که به این تونل ها چپیله یا گربه رو می گفتند،

* سقاخانه جهت رفاه حال و رفع تشنگی افرادی که به حمام می آمدند مخصوصا در فصول بارندگی که آب رودخانه گهرو گل آلود و غیر قابل شرب می شد، به همت فردی خیر بنام حاج خدا کرم رئیسی فرزند کربلای علی کرم خریداری و وقف حمام گردید، که بعد از لوله کشی آب شرب در حمام سقا کارکرد جدیدی پیدا کرده است، معمولا افرادی که مشکلی پیدا می کنند جهت رفع مشکلات و بر آوردن حاجات خود اطراف سقا شمع روشن می نمایند و به آن دخیل می بندند که به زبان علمی همان شیء شدگی محسوب می شود،

غسالخانه: جنب حمام شاه حیدر گهرو یک باب مرده شور خانه وجود داشت به طول تقریبی 7 متر و عرض 5 متر که دارای یک حوض بود که آب آن از آب حمام تامین می شد که ابتدا فرد متوفی را داخل آن می انداختند و شستشوی می دادند ، یک تخته سنگ به طول حدود دو متر و عرض یک متر بود که جنازه را روی آن خوابانیده و غسل می دادند و یک سکو داشت برای کفن کردن میت که متأسفانه  هم اکنون کامل تخریب شده است.   

کارکنان حمام :

* حمامی شخصی بود که مدیریت، اداره، هماهنگی و کل مسؤلیت حمام به عهده او بود و بزرگان روستا سر خط (قرارداد) را بنام او می  نوشتند،

* تونچی فردی که وظیفه اصلی او گرم کردن و تامین سوخت مورد نیاز حمام در طی سال و هر چند روزی  یکبار گرفتن چرک، کف و آشغالهای روی آب و تمیز کردن خزینه بوسیله یک کفگیری که دسته بلندی داشت،  

* دلاک و کیسه کش که ضمن چرک کردن و شستشوی افراد (مرسوم بود کیسه کش بخاطر اینکه افراد قدر زحمات او را بدانند چرک های قسمت های مختلف بدن آنها را جمع آوری کرده و جلو چشمش به زمین می ریخت) صورت افراد را اصلاح می کرد و هر کسی هم که تمایل داشت مشتمالش می کرد 

وسایل مورد نیاز برای حمام رفتن: بقچه، لنگ، قطیفه، کیسه، لگن یا تاس حمام، سنگ پا، سفیداب، پیه گاو، صابون، و...

حمام رفتن برنامه و زمان خاصی داشت که از حدود ساعت 8 صبح تا عصر مخصوص زنان روستا بود و از عصر تا پاسی از شب رفته و قبل از اذان صبح تا 8 صبح ویژه مردان و هر موقع خان و خانواده او در گهرو ساکن بودند هر چند روزی یک‌ روز حمام در قرق خان و خانواده وی بود، اجرت حمام به دو روش پرداخت می شد یکی افراد کشاورز که بصورت جنسی بود و هنگام برداشت محصول هر خانواده ای بر اساس بعد خانوار چند من گندم و جو و یک بار شبدر یا یونجه به آنها می داد، روش دوم نقدی بود که اشخاص خوش نشین می پرداختن افرادی هم که پول نقد نداشتن معمولا یک قرص نان یا یک عدد تخم مرغ یا سایر اجناس را پرداخت می کردند،

کارکردهای آشکار و پنهان حمام :

مهمترین کارکرد آشکار، حمام محلی بود جهت شستشوی و نظافت بدن علاوه بر این کارکرد آشکار حمام دارای چند کارکرد پنهان هم بود مانند: * یکی از مراسمات عروسی بردن عروس و داماد به حمام عمومی بود،* حمام مکان و پاتوقی بود برای درد دل کردن و گپ زدن افراد با یکدیگر مخصوصا زنها * از عزا در آوردن صاحبان عزا بعد از مراسم چهلم متوفی رسم بود یکی از زنان فامیل یا وابستگان سر خیر شده زنان خانواده متوفی و اقوام نزدیک را به حمام می بردند و به مو های سر آنها حنا می بستند تا از حال و هوای عزا بیرون بیایند و همچنین یکی از مرد های فامیل یا وابستگان مرد های خانواده صاحب عزا و بستگان نزدیک آنها  را به حمام می بردند تا صورت آنها را اصلاح کنند این اصلاح سر و صورت سمبل و نماد پایان عزا محسوب می شد* در مراسم عاشورا افرادی که می خواستند قمه بزنند صبح روز عاشورا به حمام می رفتند و با تیغ ابتدا موهای جلو سر خود را می تراشیدند و بعد یک نفر که تجربه داشت با قمه یک ضربه به فرق آنها می زد تا خون جاری شود سپس در طی مسیر دسته گردانی آن شخص آرام روی همان قسمت بریده شده قمع می زد تا کمی خون جاری شود و پس از پایان مراسم هم قمه زنان دسته جمعی به حمام می آمدند، خون سر خود را می شستند و روی زخم را می بستند و به خانه می رفتند. 

شایان ذکر است حمام شاه حیدر شهر گهرو که مربوط به اوایل دوره قاجاریه می باشد، که در تاریخ 1387/10/15 با شماره 24220 به ثبت آثار ملی کشور رسیده است.     

 

 


آثار ملی شهر گهرو#بختیاری#

آثار ملی به ثبت رسیده شهر گهرو: 

1- گورستان شهر گهرو که مربوط به دوره صفویه است این اثر تاریخی در تاریخ 81/5/8 با شماره 5997 بعنوان یکی از آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

2- حجاری صخره ای (استخوان دان) شهر گهرو مربوط به دوره ساسانیان در شمال غرب گهرو که‌ در تاریخ 1384/5/19 به شماره 12860 به ثبت آثار ملی رسیده است 

3- حمام شاه حیدر شهر گهرو که‌ مربوط به دوره قاجاریه می باشد و در تاریخ 1387/10/15 با شماره 

24220 به ثبت آثار ملی کشور رسیده است. 

 


اراضی خالصه دیوان اعلی #بختیاری #

اراضی خالصه دیوان اعلی: به زمین ها، مراتع و املاکی که توسط حکومت مرکزی مستقیما اداره می شد یا اداره آنها به افراد واگذار می گردید، و اجاره و مالیات آن توسط دولت اخذ می شد اراضی خالصه گفته می شد. این اراضی مرغوب را دولت از مالکانی که دست به شورش می زدند یا بابت مالیات معوقه مالکان دولت ضبط کرده بود. 

اقطاع: به واگذاری زمین، مراتع و املاک به افراد نظامی یا دیوانی به مدت معین در مقابل خدماتی از قبیل حفظ امنیت، اخذ مالیات و شرکت در فتوحات اقطاع گفته‌ می شود، دارنده اقطاع می توانست جهت بلا بردن بازده سطح زیر کشت، از طرف دولت مرکزی یا خودش مستقیم  اراضی را از رعایای نا توان گرفته و به افراد توانمند واگذار کند،

سیورغال: یعنی بخشش و اعطای عواید آبادی ها یا زمین های حاصلخیز کشاورزی از طرف پادشاه یا حاکم وقت به اربابان محلی جهت تامین معیشت آنها در قبال اداره و اخذ مالیات یک منطقه داده می شد،

تیول: اداره روستاها، اراضی و اعطای حق وصول مالیات از املاک خالصه دیوان اعلی از طرف شاه‌  به امرای لشکری و افراد دیوانی تیول گفته می شود که  فرد تیولدار مالک همه چیز آن قریه یا منطقه محسوب می شد، و این حق و قدرت را داشت که زمین های کشاورزی را به دلایل اقتصادی یا سیاسی از اشخاصی گرفته و به افراد دیگر واگذار نماید. 


تاریخ بختیاری # شهر گهرو #دوره قاجار

در کتاب مرآت البلدان ناصری تألیف محمد حسین خان اعتماد السلطنه که در دوره ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده، در صفحه 1945 این کتاب از گهرو بنام قریه کهرویه نام برده شده است، که‌ می نویسد: قریه کهرویه خالصه دیوان اعلی می باشد که پنجاه شصت خانوار جمعیت دارد و هر سالی صد خروار بذر افشان آنجاست و اکثر زراعت آنها غله است و یکصد و هفتاد و پنج تومان مالیات و دو نفر سرباز می دهد، مسجد،حمام و یخچال هم دارد و می گوید کهرویه خوب جائی است، که به عقیده نویسنده این مقاله منظور مولف  کتاب مرآت البلدان از اینکه گهرو خوب جائی است بخاطر داشتن دشت وسیع و زمین های مرغوب و حاصلخیز و منابع آب فراوان و متنوع است و قصدش از خانوار، خانواده گسترده بوده نه خانواده هسته ای، این پنجاه شصت خانوار ساکن در قریه گهرو آن زمان به تفکیک اولاد عبارت بودند از : 1- اولاد روگری (رووری) شامل خانوارهای: آشهباز، کربلای شعبانعلی، ملا الیاس، ابوالحسن، عبده حسن، ملا علی همت و ملا عزیزاله 2- اولاد رمضان شامل خانوار  های: رئیس نادعلی، کربلای علی کرم، مشهدی فتح اله، کربلای نصیر، کربلای علی، کربلای محمد جعفر، کربلای محمد رفیع 3- اولاد آخونکار شامل خانوار های: آرحیم، کربلای محمد رفیع، آعلی پناه، آعلی محمد، آمیرزا، ملا بابا، کربلای محمد علی، 4- اولاد محمید شامل خانوار های: ملا اسد، ملا علی، نعمت اله، ملا رحیم علی، ملا حسین، آمحمود، صابر، صنعلی 5- اولاد سلیمان شامل خانوار های: مشهدی نظر، مشهدی رجبعلی، نادعلی، امید علی، کربلای علی بنده، آنجف، کربلای جعفر، کربلای جواد، 6- اولاد گورویی شامل خانوار های: لطفعلی، رئیس نادعلی، حسینعلی، قربانعلی، زینعلی، ملا براتعلی، خداداد، علی 7- اولاد قلعه ممکایی شامل خانوار های: مشهدی کرم، کربلای تقی، رستم، عباس، علی بخش، کربلای علی پناه، اله داد 8- اولاد ملکی شامل خانوار های: مرتضی قلی، ملاشیر محمد، ملا ابولقاسم، آعسگر 


تاریخ شهر گَهرو #بختیاری #

تا زمان صفوی بخاطر سردی آب و هوا و زمستان های طاقت فرسا معمولا عشایر بختیاری تابستان در مناطق سردسیر و زمستان به مناطق گرمسیری کوچ می کردند، ولی سنگ قبرهای در گهرو موجود است که تاریخ آنها به قرن هشتم می رسد که‌ نشانه رونق گهرو از قرون گذشته تا دوران صفویه را تأیید می‌کند در زمان صفویه سال 982 شمسی شاه عباس جمع کثیری از  ارامنه را از ارمنستان به ایران کوچانده و تعدادی از آنها را در مناطق پست و هموار اصفهان سکونت داد ولی بخاطر عدم انطباق و سازگاری با آب و هوای اصفهان به فرمان شاه عباس به منطقه بختیاری آمده و پس از پیمودن سه الی چهار روز در دامنه های کوه کلار (کیار) ساکن شدند، موطن اصلی ارامنه چهارمحال بخشی از استان کارین ارمنستان غربی به نام باسن بود که امروزه جزء کشور ترکیه است، ارامنه  از نظر فرهنگی و سیاسی تابع کلیسای وانک و شورای خلیفه گری اصفهان بودند، روستای قلعه ماموکا در تاریخ 1239 خورشیدی توسط ارامنه پایه گذاری شد و کلیسای مریم مقدس قلعه ماموکا در سال 1242 ساخته شد، صدای ناقوس کلیسای مریم مقدس قلعه ماموکا آخرین بار با حضور  پیشوای مذهبی جلفای اصفهان یپرم تانیگیان در تاریخ مرداد ماه 1346 به صدا در آمد این آخرین مراسم مذهبی ارامنه بود که در منطقه چهارمحال و بختیاری برگزار شد و بعد از این مراسم تمام اشیا کلیسای مریم مقدس قلعه ماموکا به کلیسای وانک جلفای اصفهان منتقل شد و ارامنه بعد از 400 سال سکونت در استان بتدریج از استان چهارمحال و بختیاری به شهرهای اصفهان، تهران، خوزستان و... مهاجرت کردند، اگر چه در حال حاضر ارامنه در چهارمحال  و بختیاری ساکن نیستند اما هنوز اکثر آنها موطن اصلی خود را چهارمحال و بختیاری می دانند و همواره به بختیاری بودن خود افتخار می کنند و در طول سال چندین بار به روستاهای که پدران و مادران  آنها در آنجا متولد، بزرگ و زیسته اند باز می گردند و  اغلب سر قبر اجداد خود رفته و برای شادی و آرامش روح آنها مراسم خاص برگزار می کنند. والی های منصوب شده از طرف پادشاه هان بخاطر سیاست حکومت مرکزی و تمایلات سلاطین ترک نژاد به اقوام ترک بویژه قشقائی و بلوردی یا همان ابیوردی اهمیت و بهای بیشتری می دادند، نادر شاه فرزند امام قلی خان  در سال 1067 در دستجرد نزدیکی ابیورد متولد شد، که از ترکان بلوردی خراسان بود، علی مردان خان بختیاری علیه نادر شاه افشار قیام می کند و حاکم منصوب وی را به قتل می رساند و نادر شاه در سال 1111 از اصفهان خارج شد تا ایل بختیاری را بخاطر کشتن حاکمی که منصوب وی بود  تنبیه کند که بختیاری ها در قلعه ای کوهستانی در زاگرس در جنوب غربی اصفهان مستقر شدند ولی توان مقابله با سپاه نادر شاه را نداشتند که پس از شکست آنها  نادر شاه دستور داد قشونش منطقه را کامل تخریب کرده و حدود 4000 خانوار بختیاری به خراسان کوچانده شوند، که از آنها چند فوج نظامی تشکیل داد و در لشکر کشی ها خود به مشرق از قدرت رزمی شان نهایت استفاده را کرد بویژه در فتح قندهار،  بختیاری ها بدون اطلاع و دستور نادر شاه در اول فروردین ماه روز عید نوروز سال 1117 شمسی قندهار را تصرف کردند ( البته بعد از مرگ نادر شاه اکثر بختیاری ها خانه‌های جدید خود را ترک نموده و به خاک بختیاری مراجعت نمودند و تعداد کمی از بختیاری ها در خراسان ماندگار شدند) و ترک های بلوردی را جایگزین آنها کرد و برخی از مناطق و مراتع سر سبز و زمین های مرغوب و  حاصلخیز بختیاری در اختیار آنها گذاشته شد، نادر شاه محمد علی بیک ابیوردی که‌ برادر زنش بود را به‌ حکومت فارس منصوب کرد وی هم ایل و تبارش را با خود به این منطقه ‌آورد تا مامور حفظ قدرت و نفوذش در منطقه حاکمیت او شوند، در گهرو هم عشایر بلوردی  و ارامنه سکونت داشتند و مراتع و املاک گهرو در اختیار آنها بود که در قبرستان های گهرو قبر های مشاهده می شود که به ترک های بلوردی تعلق دارند، و برخی از اسامی محل ها مانند: سه قلات، چهار قاش، قره بلاغ، و...  این فرضیه را تأیید می‌کند  در کتاب اسکندر خان عکاشه آمده است که‌ بلوردی ایل عظیمی بوده و از شیراز تا زرد کوه بختیاری ملک این طایفه بزرگ بود است،  که در حدود سال‌های 1000 تا 1200 عشایر قشقائی و بلوردی از چهار محال و بختیاری به‌عنوان مرتع و محل سکونت استفاده می کردند سپس بین بختیاری ها و بلوردی ها درگیری و نزاع بوجود می آید که در این زد و خوردها بختیاری ها پیروز می شوند و اکثر ترکان بلوردی مجبور می‌شوند املاک خود را فروخته یا رها کرده و برای همیشه منطقه چهارمحال و بختیاری را ترک و به استان فارس مهاجرت کنند در سال‌  1085 محمد حسین خان ولد مرحوم یوسف خان حاکم بختیاری قسمتی از املاک بلوردی ها را از رمضان خان ولد مرحوم حسن خان  بلوردی رئیس طایفه بلوردی خریده است در آن سال منطقه دشتک به مبلغ  500 تومان زر رایج مملکت خریداری شده است، کریم خان زند در سال 1086شمسی در یکی از روستاهای ملایر از طایفه زند لر کوچک ( لرستان) متولد شد پدرش رئیس طایفه زند بود، وی در سال 1128 شمسی با همکاری و مساعدت علی مردان خان چهار لنگ و ابوالفتح خان آسترکی هفت لنگ به قدرت می رسد، سپس سه خان لر زاگرس نشین به مشورت‌ پرداختند و تصمیم گرفتن ابوالفتح خان آسترکی  حاکم اصفهان، کریم خان سردار کل سپاه و علی مردان خان بخاطر سن کم شاه نایب السطنه شاه اسماعیل سوم شود، ولی علی مردان خان با استفاده از غیبت کریم خان که‌ برای فتوحات رفته بود ابوالفتح خان آسترکی را کور و به قتل رساند و عمویش بابا خان بختیاری  را حاکم اصفهان نمود کریم خان هم با سی هزار نیرو به  اصفهان حمله کرد و آنجا را فتح نمود و به سوی بختیاری یورش آورد که در دشت زری جنگ و درگیری سختی بین کریم خان و علی مردان خان صورت گرفت که علی مردان خان مغلوب و به زرد کوه پناه می برد و کریم خان  یک هفته در دهکرد چادر زد. گهرو در زمان حکومت توشمال کریم خان زند جزء قلمرو بلوردی بوده است، که یکی از آرزوهای کریم خان تسلط بر سرزمین کوهستانی بختیاری بود که در سال 1137 شمسی تعداد زیادی از بختیاری ها را به قم و فسا تبعید می کند ( تعداد زیادی از بختیاری ها که توسط کریم خان زند به‌ قم و فسا تبعید شده بودند بعد از مرگ وی به بختیاری مراجعت کردند) ولی بخاطر خدمات چشم گیر علی صالح خان دورکی و پسرش ابدال خان در لشکر کشی ها توشمال کریم خان منطقه بختیاری را در تیول آنها می گذارد که سپس به فرزندانش حبیب اله خان و فرج‌اله خان دورکی می رسد. در سال 1198 شمسی بین مرتضی قلی خان بلوردی و حبیب اله خان دورکی پدر بزرگ حسین قلی خان ایلخانی جنگ و درگیری های سختی اتفاق می افتد که قریه گهرو کاملا خراب و متروکه می گردد. که بقایای سنگرهای آنها هنوز روی نقاط مرتفع و قلل گهرو مشاهده می شود که حکایت از جنگ تمام عیار در آن زمان دارد.

طبق اسناد مکتوب و اقوال شفاهی که سینه به سینه به نسل های بعدی انتقال یافته است بعد از خرابی کامل گهرو حاکم وقت چهارمحال حاج محمد رضا خان چالش تری که با اسناد معتبری که در دست داشت خود را به حر ابن یزید ریاحی می رساند، وی دارای هزار سوار و پنج هزار تفنگچی بود، تمام قرا و قصبات چهارمحال از قریه شیخ چوپان تا قریه نقنه و از سامان تا ده چشمه و از گردنه رخ تا گردنه سولگان را در تصرف داشت و توسط کلانتران روستاهای تحت سیطره خود را کنترل می کرد و در زمان فتحعلی شاه و محمد شاه فردی مقتدر بوده ولی پس از انتصاب حسین قلی خان به سمت ایلخانی بختیاری و چهارمحال در زمان ناصرالدین شاه تمامی خوانین چالش تر از حاکمیت چهارمحال خلع شدند، خدمات ارزنده‌ای از حاج محمد رضا خان بجا مانده است، ساخت مسجد و حمام در اکثر روستا های محال اربعه از اقدامات اوست وی طالب و خواهان عمران و آبادانی منطقه بود، گهرو هم از جمله قرای بود که توسط وی آباد گردیده است وی چندین خانوار را به گهرو می آورد و امکانات کشاورزی را در اختیار آنها می گذارد و آنها را زیر چتر حمایت خود قرار می دهد گهرو هم که دارای پتانسیل لازم، ظرفیت‌های بالای  و زیر ساخت های قوی کشاورزی و دامداری از قبیل دشت وسیع، زمین های مرغوب و حاصلخیز و از همه حیاتی تر وفور آب که  اساس و مایه حیات و زندگی است، که منابع آب گهرو شامل: سرچشمه های جوشان که از زیر صخره های بزرگ جاری و ساری شده که حدود پنج الی شش سنگ آسیاب آب چشمه رودخانه خروشان گهرو را بوجود می آورد که یکی از سرشاخه‌های اصلی رودخانه عظیم کارون محسوب می شود و همچنین چند رشته قنات دایر بنامهای: ورتو، پینه زار، ارمنی، چاه یلی، قره بلاغ علیا و سفلی و چشمه های دره بید، همایی ، مناری، دره گپ، دره حوضی، کمرسرخ و ... باعث شده قریه گهرو یکی از مهمترین نقاط مهاجر پذیر منطقه گردد که طی 200 سال گذشته افراد زیادی از طوایف مختلف بختیاری  و چند شهر بزرگ مانند اصفهان، شیراز، خرم آباد، بروجن، فرخشهر و بیش از  چهل روستای دیگر به قریه گهرو مهاجرت نموده و در آنجا ماندگار شده اند، از روستاهای ذیل در 200 سال گذشته به گهرو مهاجرت و اقامت دائم نموده اند: ده کهنه روگر، اردل، شیخ محمود، دشتک، شلمزار، خراجی، دیناران، ناغان، جونقان، سورشجان، دزک، طاقانک، سفید دشت، دستگرد امامزاده، نقنه، گیشنگان، هفشجان، شمس آباد، دستناء، کلبی بک، آورگان، سنگچین، دوپلان، چرمهین، باغ بهادران، کچویه، دهاقان، قلعه سرد، ده صحرا، ونک، خانمیرزا، پل کله، بیژگرد، ممسنی، پیربلوط، ده سرخ، سیبک، جغدو، هلوسعد، دهنو، ایرانچه، 

 

 

 

 


آخرین تیر اولاد حاج ایلخانی بختیاری به سنگ اصابت کرد

شاپور بختیار فرزند محمد رضا خان سردار فاتح در سال‌ 1293 در قریه کنرک بخش گندمان شهرستان بروجن استان چهارمحال و بختیاری متولد شد وی از خانواده حاج ایلخانی و نوه دختری نجف قلی خان صمصام السلطنه ایلخانی بود، او تحصیلات ابتدایی را در شهرکرد به اتمام رساند و مدرک تحصیلی سیکل را از دبیرستان اصفهان گرفت و جهت ادامه تحصیل ابتدا همراه تیمور بختیار عمو زاده اش به بیروت رفت و به دلیل اعدام پدرش در سال 1313 توسط رضا شاه تحصیلاتش چند سالی با وقفه مواجه شد، سپس به دانشگاه سوربن فرانسه رفت و موفق به دریافت مدرک دکترای علوم سیاسی از این دانشگاه شد که موضوع پایان نامه او رابطه مذهب با قدرت بود بعد از اتمام تحصیلات به ایران برگشت و از منتقدان و دشمنان سرسخت محمد رضا شاه بود و برای سرنگونی رژیم پهلوی شروع به تلاش و فعالیت های  گسترده سیاسی کرد و دبیر کل حزب ایران گردید و سپس از بنیانگذاران نهضت مقاومت ملی ایران و از اعضای مرکزی جبهه ملی ایران بود، که به دلیل فعالیت های چشم گیر سیاسی چندین بار توسط رژیم پهلوی دستگیر، بازداشت و زندانی شد وقتی که از زندان آزاد گردید در سخت ترین شرایط سیاسی،  اجتماعی علی الرغم مخالفت شدید دوستان هم حزبی خودش ( که بعد از قبولی نخست وزیری وی را با اکثریت قاطع آراء از عضویت حزب اخراج کردند) در دهم دیماه 1357 نخست وزیری محمد رضا شاه را پذیرفت هر چند وی آخرین امید شاه‌ برای نجات رژیم پهلوی بود ولی امام خمینی فرمودند: حکومت بختیار غیر قانونی است سرانجام در 22 بهمن ماه سال 1357 از پست نخست وزیر عزل شد و حدود شش ماه مخفیانه در ایران زندگی کرد و تیر ماه 1358 از کشور فرار و به فرانسه رفت و شروع به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران کرد، وی آخرین فردی از خوانین  بختیاری بود که پس از  تیمور بختیار تلاش های بی ثمری کرد تا قدرت را در ایران بدست آورد که تیرش به سنگ اصابت کرد، وی عاقبت بعد از اینکه جانش چندین بار مورد سوء قصد قرار گرفت، در سال 1370 توسط فردی بنام انیس نقاش ترور شد،


تاریخ شهر گهرو بختیاری# فرزندی که قاتل پدر شد#

تیمور بختیار فرزند فتحعلی خان سردار معظم نوه لطفعلی خان امیر مفخم در سال 1293 در قریه دزک شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری متولد شد تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش دزک و مدرک سیکل را از اصفهان گرفت و جهت ادامه تحصیل به بیروت رفته سپس در یک مدرسه نظامی فرانسوی  ادامه تحصیل داد و با درجه ستوان دومی وارد نیروی زمینی ارتش‌ شد و در ماجرای آذربایجان و آزادی آن از دست جعفر پیشه وری به درجه سرگردی رسید، در سال‌ 1326 دوره دافوس را طی کرد و 1329 سرهنگ شد و با دستگیری عموی خودش ابوالقاسم خان به درجه سرتیپی رسید و بعد هم موفق به دریافت درجه سپهبدی شد، وی حسین فاطمی وزیر خارجه و خلیل طهماسبی ضارب رزم آرا را دستگیر و اعدام کرد و در سال  1335 سازمان اطلاعات و امنیت کشور را  تاسیس و ریاست آن را برعهده گرفت، سپس در سال  1338 حامل پیامی از طرف شاه به رئیس جمهور آمریکا جان اف کندی بود و به واشنگتن رفت و با کیم رزولت رئیس سازمان سیا ملاقات کرد و به آن گفت: که قصد دارد محمد رضا شاه را  از سلطنت خلع کند و خود جانشین شاه شود که سازمان سیا شاه را در جریان خیانت وی گذشت و شاه هم وی را از ریاست ساواک در سال 1339 کنار گذاشت، که ابتدا به سوئیس تبعید شد و چند سالی در آنجا فعالیت ضد شاهنشاهی می کرد و در مرداد ماه سال 1348 به دعوت حسن البکر  با تشریفات خاص وارد بغداد شد و سپس به استان دیاله عراق رفت و توسط فرزند خودش یعنی ساواک در سال مرداد ماه سال  1349 در شکارگاه در دیاله عراق ترور شد و جسدش در  حرم مطهر امام علی در نجف اشرف به خاک سپرده شد،


تاریخ گهرو بختیاری #جنگ میداود#

جنگ میداود: پس از عزل رضا شاه در  خلال جنگ جهانی دوم و تبعید وی به جزیره موریس و اشغال کشور توسط متفقین ابولقاسم خان فرزند لطفعلی خان امیر مفخم از خانواده حاج ایلخانی در سال 1322 دست به شورش زد و علی اصغر خان  پسر علی اکبر خان سالار اشرف ابن امامقلی خان به نمایندگی او با گروهی از سواران بختیاری رهسپار ایذه شد که در بین مسیر هم تعدادی بسیاری از سواران بختیاری به وی پیوست و در کوه سراک مشرف به ایذه مستقر شد و به فرماندار نظامی ایذه پیام داد یا ا یذه را تخلیه نماید یا تسلیم شود او شبانه ایذه را ترک کرد و سواران بختیاری بدون هیچ گونه درگیری و مقاومتی وارد ایذه شدند و به طرف قلعه تل رفتند و با حمله به پادگان نیروهای دولتی در قلعه تل آنها مجبور شدند به سمت میداود عقب نشینی کنند که جنگ در محل  میداود بین سواران بختیاری و نیروهای دولتی رخ داد و بسیاری از نیروهای دولتی زخمی و کشته شدند و بسوی اهواز عقب نشینی کردند و پس از این پیروز علی اصغر خان به چغاخور برگشت و خدارحم خان بعنوان نایب الحکومه در ایذه ماندگار شد و ابولقاسم خان از حکومت بختیاری عزل و منوچهر خان اسعد خان گهرو بجای وی مامور شد بختیاری ها را آرام کند ابوالقاسم خان در سال 1332 دو باره دست به شورش زد زمانی که ثریا اسفندیاری دختر خلیل خان و نوه اسفندیار خان سردار اسعد اول بعنوان شهبانو در قصر محمد رضا شاه حضور داشت و کشور در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت به رهبری آیت‌الله کاشانی و دکتر محمد مصدق بود که ابولقاسم خان در سر راه قلعه زراس در اشکفت شمی که 25 کیلومتر با ایذه فاصله دارد گردهمایی بزرگی از سران و کلانتران بختیاری تشکیل داد و سخنرانی مبسوطی ایراد کرد، که انگیزه قیام خود را رهایی ایل بختیاری از ظلم و ستم دولت های وقت، تعدی و بی احترامی حکام دولتی به مردم، احیای مجدد اقتدار و عظمت بختیاری که این شورش بدون هیچ گونه پشتیبانی نیروهای خارجی و یک حرکت خود انگیخته می خواند، و بدون موافقت، همراهی و پشتیبانی سران سایر ایلات و عشایر بیان می کند، ولی عده ای عقیده دارند این شورش به تحریک انگلیس و دربار با هدف  نا آرامی در مناطق نفت خیز انجام شده است که سرانجام ابولقاسم خان با دستور دکتر محمد مصدق توسط پسر برادرش تیمور بختیار فرزند فتح علی خان سردار معظم که اولین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود دستگیر و به تهران فرستاده شد.