سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بختیاری : # شهر گهرو# تاریخ، فرهنگ و تمدن

# بختیاری # جاذبه های گردشگری شهر گهرو

جاذبه‌های گردشگری شهر گهرو 

1 _ دالان بهشت و مکان بوم گردی

2  _ استخر مینو و باغ های ورتو

3 _ مزرعه دره بید

4  - سد خاکی شهر گهرو 

5 _  شور شوری (آبشار)

6 _ قنات قره بلاغ

7 - چشمه همایی

8  - چشمه مناری 

9 - استخوان دان گهرو 

10 - حمام قدیمی گهرو 


#بختیاری# گاگریو یا سروه در مراسم عزاداری گهرو

گاگریو یا سروه : در گویش بختیاری به اشعاری بسیار غمگین و سوزناک گفته‌ می شود که معمولا توسط زنان در مراسم عزاداری با توجه به شان، منزلت و پایگاه اجتماعی، وصف حال و خصوصیات اخلاقی فرد متوفی خوانده می شود که ریتم و آهنگ خاصی دارند که در قالب اشعار بختیاری جای می‌گیرند که بیشتر احساسی، عاطفی و حماسی بوده و معمولا توسط زنان فی البداهه سروده می شوند و دارای وزن و قافیه هستد هر چند ممکن است یک مصرع نسبت به مصرع پیشین خود یک یا چند هجا کمتر یا بیشتر داشته باشد ولی در کل وزن و قافیه در ابیات رعایت می شود.

گاگریو از دو واژه ترکیب شده است : یکی گا یعنی زمان و گریو به معنای گریستن است که می شود زمان گریه کردن و برخی معتقدند : که گا مخفف گفتن و گریو مخفف گریستن است، 

کارکردهای گاگریو : گاگریو جهت پاسداشت یاد و خاطره شخص متوفی، مرهم و تسکین دهنده دردها و آلام بازماندگان، تسلی خاطر صاحبان عزا و تقویت و قوام روحیه همبستگی و پیوندهای خویشاوندی خوانده می شود که نقش ویژه ای در باز تولید همبستگی اجتماعی دارد، گاگریو با روح و خون بختیاری ها عجین و ترکیب شده و جزء لا ینفک فرهنگ بختیاری است و ریشه عمیق در پهنه فرهنگ بختیاری دارد، هیچ فرد بختیاری اعم از زن و مرد را نمی توان پیدا کرد که در مراسم عزا یا در تنهای و خلوت خود ابیاتی از گاگریو را زمزمه نکند. 

گاگریو در گذشته بیشتر توسط یکی از زنان طایفه که شاخص، سردیار و طبع شعر داشته وخوش صدا بود خوانده می شد، معمولا بی بی طایفه شروع به خواندن بیتی از گاگریو می کرد و تمام زنان حاضر در مجلس ترحیم با وی همنوا و هم صدا می شدند و آن بیت، مانند ترجیح بندی می ماند که زنان پس از خواندن چند بیت آن بیت را دو باره تکرار می کردند اما امروزه با تغییرات اجتماعی و فرهنگی، سبک زندگی افراد جامعه دگرگون شده که این تغییرات در در ابعاد مختلف فرهنگ و شکل‌گیری هویت مدرن موثر بوده است و تغییرات قابل توجهی در برگزاری مراسمات و مناسک روی داده و خواندن گاگریو دیگر همچون گذشته در بین زنان رونق و اهمیت چندانی ندارد که با نفوذ مدرنیته تغییراتی در آداب و رسوم، مناسک، ارزشها و هنجار پذیری و هنجار سازی پدید آمده است و با ساختن و توسعه مساجد، حسینیه ها و گسترش امکانات صوتی و تصویری مداحان مرد به خواندن گاگریو همراه موسیقی چب و نواختن نی روی آورده اند، گاگریو های مردانه بیشتر درون مایه حماسی دارند که باعث برانگیختن عواطف و احساسات حاضرین در مجلس می شود و عموما حس نوستالژیک و حسرت افراد را تحریک می کند و آنها را به حزن و اندوه،  تعریض و تشویق می نماید، گاگریو خوانی توسط مردان اکنون به یک حرفه و شغل لاکچری و پر درآمد تبدیل شده و مداحان در قبال خواندن گاگریو وجه و پولی هنگفتی بعنوان دستمزد دریافت می‌کنند و مع الاسف بیشتر خصوصیات و صفات فرد متوفی را با اغراق و غلو و بر اساس میزان دستمزد دریافتی بیان می نمایند، مثال: شخص متوفی در طول عمرش اصلا تیر کمان هم دستش نگرفته بود ولی خواننده انواع تفنگ های جنگی و شکاری را به وی نسبت می دهد یا در همه زندگیش یک بار سوار الاغ لخت (بدون پالون) هم نشده بود  ولی مداح وی را بر صدر زین اسب کهر سوار می کند، و فرد متوفی را سوارکاری خفن و حرفه‌ای معرفی می‌ نماید، یا پالان الاغ ش از پوست بز و پارچه متقال هم نبوده ولی زین اسب نداشته اش می شود پوست پلنگ،  همچنین با برنو نمی شد بال نانش را زد ولی ابیات خواننده سفره کش (مهمان نواز) و در خانه باز نمود پیدا می‌کند، یا متوفی احوالپرسی یومیه اش را نمی توانست بدرستی اداء و تلفظ نماید اما بلبل و سخنور و سخن دان طایفه معرفی می شود، ایضا مرحوم در تمام زندگیش سر یک مرغ خانگی را هم نبریده بود، میر شکار می شود یا متوفی سواد خواندن و نوشتن هم نداشت توسط خواننده می شود اندیشمند و خطیب یا در طول عمرش دوتا شاخ بز را از هم جدا نکرده بود، می شود جر بر (قاضی) و مصلح اجتماعی و ... امروزه در قریب به اتفاق مراسمات عزاداری مداحان مرد گاگریو می خوانند که مورد پذیرش، اقبال و توجه عموم مردم قرار گرفته و در اکثر شهرها و روستاهای بختیاری نشین رایج و متداول گردید است.

انواع اشعار سنتی گاگریو :

1- اشعاری که با توجه به آیات، احادیث، قضا و قدر الهی و بازگشت بسوی خدا خوانده می شود که غالبا در گاگریو نقش کلیدی و محوری دارند.

2- اشعاری که در خصوص ایثار، شجاعت، سلحشوری، رشادت، جنگ آوری، سوارکاری و تیر انداری فرد متوفی است.

3- اشعاری که در باره پرهیزکاری، ایمان، تقوی،  مردم داری، حل و فصل دعاوی، تلاش در ایجاد صلح و سازش بین افراد و مشارکت در کارهای عام المنفعه فرد در گذشته است.

4- اشعاری که در مورد شکوه و گلایه از روزگار و چرخ گردون می باشد.

5- اشعاری که در خصوص غربت، بی کسی و ناکامی جوانان سروده می شود. 

6- اشعاری که در وصف تیپ، ظاهر، سبک زندگی، سخنوری و شیک پوشی افراد خوانده می شود.

7- اشعاری که در باره مهمان نوازی و سفره کشی و باز بودن درب منزل متوفی روی همه افراد طایفه و فامیل می باشد. 

8- اشعاری که در وصف زحمت، سعی و تلاش و مهمان نوازی، خانه داری و تربیت نیکوی فرزندان و عفاف و پاکدامنی زن هاست.

9- اشعاری که در خصوص افرادی است که به فرمان حکمرانان کشته شده اند که غالبا صبغه و نگاه سیاسی در آنها موج می زند و برجسته می گردد.

10- اشعاری که در وصف پیشینه و اصالت خانوادگی شخص متوفی و یاد آوری نقش اثرگذار کلانتران، کدخدایان، بزرگان و چهره های ماندگار طایفه و تیره خوانده می شود.


گهرو تاریخچه برگزاری مراسم عزاداری دهه عاشورا در ایران

برگزاری مراسم عزاداری دهه عاشورا در ایران : ریشه سینه زنی به اسطوره دو موزی ایزد گیاهان بر می گردد، باور مردمان آن عصر بر این بود که هر ساله دو موزی یا تموز خدای گیاهان توسط سایر خدایان در ابتدای زمستان کشته می شود به همین خاطر در فقدان او سوگواری می کردند و سینه می زدند تا خدایان رقیب تحت تاثیر مناسک آنها قرار گرفته و او را دو باره زند کنند، عده‌ای دیگر از پژوهشگران سینه زنی را یک پدیده کاملا ایرانی می دانند و آنرا به مرگ سیاوش اسطوره ایرانی نسبت می دهند، پس از کشته شدن توطئه آمیز سیاوش بدست افراسیاب چون مردم سیاوش را بسیار دوست داشتند در سوگ او به کوچه و خیابان ریختند و به عزاداری پرداختن و عزای او را با سینه زنی در هم آمیختن ولی پس از فراگیر شدن دین زرتشت این رسم عزاداری از میان ایرانیان بر چیده شد، چون در آیین زرتشت تاکید شده که نباید برای از دست دادن عزیزان بی تابی، گریه و زاری و سوگواری کرد و پوشیدن جامه سفید بعد از مرگ بستگان یکی از رسوم مذهبی زرتشتیان است تا روح میت آرامش و تسکین پیدا کند.

بدون تردید اصل عزاداری و اقامه‌ ماتم برای شهدای کربلا در اسلام سابقه دیرینه دارد و از اخبار و احادیث در کتب معتبر شیعه بر می آید که پیامبر اسلام (ص) نیز برگزاری مراسم برای شهدا و آزاد مردان تاریخ را تأیید کرده و در برگزاری این مراسم خود نیز همت گماشته، اما در خصوص کیفیت، کمیت و شیوه برگزاری مراسم عزاداری طبق برنامه و الگوی خاص هیچ حدیث و روایت معتبری وجود ندارد و شکل برگزاری مراسم به خود مردم واگذار شده است تا با توجه به عرف محل مراسم عزاداری برگزار گردد عزاداری در زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) محدود به مرثیه سرایی، و گریستن در قالب شعر و مرثیه بود هنگام رحلت نبی مکرم اسلام (ص) بنا بر نقل قول از عایشه زنان و مردان به عزاداری پرداختن و به سر و صورت و سینه خود می زدند، همچنین بعد از شهادت امام علی (ع) مراسم سوگواری برگزار گردید، احادیث فراوانی از ائمه اطهار در باره فضیلت گریه بر مصیبت عظمای کربلا و اشک بر امام حسین (ع) در کتب معتبر شیعه وجود دارد.

را انداختن دسته های سینه زنی و مرثیه خوانی در سوگ شهادت امام حسین (ع) و یارانش در مساجد اولین بار در زمان حکومت شیعی آل ّبویه در قرن سوم هجری میان شیعیان و محبان اهل بیت رایج و مرسوم گردید،

روضه خوانی در ایران: در اسلام چیزی بنام روضه خوانی اصلا وجود نداشت و مردم مرثیه خوانی می‌کردند که بر مبنای واقعیت و حقیقت بود و اولین کتابی که به زبان فارسی در باره مرثیه حادثه کربلا نوشته شده کتاب روضه الشهدای ملا حسین کاشفی است، که در سال 900 هجری قمری حدود 550 سال پیش نوشته شده که منبع و مآخذ اکثر مرثیه خوانها و نسخ های مراسم تعزیه خوانی می باشد، نویسنده بسیاری از خرافات و مسخ ها و دروغ های مانند: افسانه زعفر جنی،  عروسی قاسم و اسامی اصحاب امام حسین (ص) و حتی اسامی دشمن را جعل کرده و به حادثه کربلا نسبت داده است و داستان های کربلا را به شکل افسانه در آورده و متاسفانه اکثر مرثیه خوان ها صرفا سواد خواندن و نوشتن داشتن و نمی توانستند به کتب اصلی و منابع معتبر تاریخی مراجعه کنند مانند: کتاب ارشاد شیخ مفید یا منابع اهل تسنن مانند: تاریخ طبری، یعقوبی، خوارزمی و ... فقط از روی این کتاب روضه الشهدا برای مردم می خواندند که روضه خوانی در ایران مرسوم شد پس روضه خوانی یعنی خواندن از روی کتاب روضه الشهدا ملا حسین کاشفی و نقل افسانه های آن برای مردم عزادار امام حسین (ع) که بیشتر آن ساختگی، جعلی و دروغ بزرگ بود که با دین، عقل و علم سازگار نیست و ماده اصلی آن تخیل و توهم نویسنده کتاب روضه الشهدا است.

در عصر صفوی به پیشنهاد حاکمان وقت مراسمی شبیه رفتار کاتولیک های مسیحی در عزاداری سالگرد به صلیب کشیدن حضرت مسیح  در ایران متداول گشت، علم و کتل همان صلیبی است که به تقلید از عزاداران مسیحی به مراسم عزاداری محرم وارد گردید و  دسته های خیابانی به  تقلید از مسیحیان در همین دوره در کوچه و خیابان های ایران به راه افتاد و متداول شد و جهت افزایش احساسات روحی، عاطفی و هیجان قلبی مردم نواختن طبل، شیپور زنی و کوبیدن سنج هم معمول گردید،

در دوره حکومت افشاریه و زندیه مراسم عزاداری عاشورا پر رونق باقی ماند، نادر شاه افشار و کریم خان زند مقید به آداب و رسوم مذهبی بودند و به تقلید از شاهان صفوی در ماه محرم دستجات عزاداری بر پا می کردند، در این دوران خون آلود کردن سر و صورت با تیغ زدن و قمع زنی به فرق سر رایج و مرسوم گردید شایان ذکر است : قمع زنی بر گرفته از آیین مسیحیان کاتولیک در 29 مارس است که بدن خود را با تیغ و خنجر و نیزه خون آلود می کنند تا ضمن کسب ثواب گناهان آنها بخشیده شود. 

دوره قاجار سر آغاز بر آمدن سبک و شیوه های نوین در مراسم عزاداری ماه محرم بود در این تاریخ نوع جدیدی از عزاداری بنام شبیه خوانی به مراسم اضافه شد که به بازسازی حادثه کربلا می پردازد و عده ای مانند تئاتری ها نقش شهدای کربلا و خانواده امام حسین (ع) را بازی می کنند تعزیه زمان فتحعلی شاه در ایران رواج یافت که ابتدا تعزیه در میادین شهر ها و روستاها برگزار می شد و سپس برای آسایش و حفاظت تماشاچی ها از تابش آفتاب در فصول گرم و سرما در فصول سرد سال مکان های بنام تکیه و حسینیه توسط عامه مردم، خیرین، و دولت برای اجرای تعزیه ساخته شد، ارتباطات نزدیک بین ایران و کشورهای اروپایی، آمریکایی و شوروی تغییر و تحولاتی زیادی در سبک زندگی مردم بوجود آورد که‌ اوج آن در دوره ناصری با مسافرت شخص ناصرالدین شاه به اروپا ظاهر  شد که پس از مسافرت شاه به فرنگ و الگو گیری از تماشا خانه آلبرت هال لندن وی در سال 1248 شمسی دستور طراحی و ساخت تکیه دولت در تهران را بخاطر اشتیاق وافر اشرف، درباریان و عامه مردم به تعزیه و علاقه ناصرالدین شاه به داشتن یک بنای مجلل و باشکوه و مناسب برای اجرای تعزیه دولتی را صادر کرد که زمین مورد استفاده برای ساخت تکیه منزل مسکونی امیر کبیر بود که پس از قتلش تخریب و به ساخت تکیه اختصاص داده شد، شکل تکیه دولت بصورت مدور و در سه طبقه بعلاوه سرد آب ساخته شد که گنجایش 20 هزار نفر  تماشاچی را داشت که هزینه ساخت آن بالغ بر 250 هزار تومان گردید هزینه های تعزیه خوانی در تکایا دولتی را دولت و در سایر تکایا را مردم با توجه به وسع و توانایی شان پرداخت می کردند دستمزد تعزیه خوانها در دوره قاجار روزانه بین 5 تا 25 تومان متغیر بود که با توجه به هنرمندی، تجربه، سابقه، سیما خوب و جذاب، صدای رسا و دلنشین و نوع و اهمیت نقش افراد تعیین می گردید، که در تکایای دولتی توسط دولت و در تکایای مردمی بوسیله مردم محل پرداخت می شد

زنجیر زنی : در طول تاریخ و در اواخر قاجار نوع جدیدی از عزاداری بنام زنجیر زنی به مراسم سوگواری شهدای کربلا اضافه شد خاستگاه نخستین زنجیر زنی، تیغ زنی و قمع زنی کشورهای اروپایی بود که در روز مصائب حضرت مسیح (ع) در 29 مارس انجام می شود و به هندوستان اشاعه پیدا کرده و از هندوستان در زمان قاجار وارد ایران شد، زنجیر زنی از آیین جمعی سوگواری محرم است که امروزه گستره این آیین در هندوستان، پاکستان، افغانستان، عراق و ایران می باشد که فلسفه آن همدلی با مصائب اهل بیت (ع) خصوصا اسیران کربلا بود که در غل و زنجیر بودند و از نگهبانان کاروان در طی مسر از کربلا تا شام تازیانه می خوردند، زنجیر زنان بدینوسیله خود را در مشکلات و مصائب آنها نزدیک و سهیم می کنند. از ویژگی های شاخص زنجیر زنی نظم و هماهنگی کم نظیر این مراسم است که با موسیقی طبل، شیپور  و سنج آمیخته شده و حرکت زنجیر زنان  با همین ریتم و  موسیقی منطبق می شود، زنجیر زنان بصورت منظم و پشت سر هم با توجه به تعداد و حجم جمعیت در ستون های دو، سه و چهار نفره حرکت می‌کنند که معمولا در جلو ستون‌ ها به ترتیب اول پیشکسوتان، سپس افراد میانسال، جوانان، نوجوانان، کودکان و در آخر دسته زنان حرکت می کنند و بر اساس ریتم نوحه های که نوح خوان می خواند زنجیر زنها زنجیر ها را بر کتف و پشت خود می کوبند که معمولا تک ضرب، دو ضرب و سه ضرب است. اکثر علما شیعه و مراجع تقلید زنجیر زنی با زنجیر های معمولی و بدون تیغ و چاقو که موجب خونریزی نشود را جایز می دانند، و افرادی همچون سید ابوالحسن اصفهانی از مراجع تقلید شیعه و سید حسن امین فقیه و ادیب قرن چهاردهم زنجیر زنی را همانند قمه زنی حرام می دانند.

شیر تعزیه روز عاشورا : بر اساس روایت برخی از محدثین بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع) هنگامی که دشمنان خواستند با اسب بر بدن مطهر امام بتازند. فضه به حضرت زینب (س) می گوید: بانوی من، زمانی که کشتی غلام حضرت محمد (ص) دچار طوفان شد و شکست، غلام حضرت به جزیره ای پناه می برند ناگهان شیری می بینید و به او می گوید من غلام رسول خدا هستم، شیر غرش کنان در جلو او حرکت می کند و راه را به او نشان می دهد، حالا آن شیر در ناحیه ای آرمیده است اجازه می دهید شیر را برای جلوگیری از تاختن اسب ها بر پیکر برادرتان صدا کنم حضرت زینب (س) اجازه می دهد و فضه شیر را صدا می کند و ماجرای کربلا را به شیر می گوید و شیر هر دو دست خود را روی جسد مطهر امام حسین (ع) قرار می دهد تا دشمن نزدیک پیکر مقدس امام نشود، ابن سعد هم با دیدن این شیر به سپاه خود دستور عقب نشینی می دهد. 

در روایات دیگری ماجرای شیر تعزیه به داستان سلطان قیس مربوط می شود که چکیده این داستان این است که سلطان قیس در یکی از ایالات های هندوستان حکومت می کرد، روز عاشورا دلش گرفته و بسیار غمگین می شود برای رفع غم و اندوه با غلام خود به شکارگاه می رود آهوی می بیند و آن را دنبال می کند ناگهان آهو غیب می شود و شیری درنده به او حمله می کند به توصیه غلامش به امام حسین (ع) متوسل می شود و از او استمداد می طلبد امام هم از کربلا با بدن خونین به کمک او می آید. شیر لحظه ای که امام را می بیند یک دور ارات به دور امام می‌زند و صورت بر زانوی حضرت گذاشت و گریه و شیون کرد و رفت. طبق اسناد معتبر شیعه نه داستان شیر فضه و نه داستان شیر سلطان قیس هیچ کدام اعتبار و روایی کافی نداشته و کلا  واقعیت تاریخی حماسه کربلا را با پارادوکس مواجه می کند، جالب اینجاست که هم اکنون جای در کربلای معلی بنام مقام شیر ساخته اند که به زیارتگاه تبدیل شده است، ورود جدی شیر به‌ تعزیه از زمان قاجار آغاز شده چون شیر در سنت پهلوانی و روحیه ایرانی اهمیت فوق العاده دارد به حدی که برای توصیف شجاعت قهرمانان ملی و مذهبی از این نماد استفاده می شود حتی امام علی (ع) را شیر خدا می خوانند شاهان قاجار از طریق تلفیق مذهب شیعه با این نماد ایرانی سعی در تثبیت باورهای مذهبی و استحکام حکومت خود داشتند،  چندین سال هنگام اجرای تعزیه از جلد و عروسک شیر استفاده می شد سپس در زمان حکومت ناصرالدین شاه شیر زنده ای را که در قفس محبوس بود را از باغ وحش به تکیه دولت می آورند تا هیجان تعزیه بیشتر شود اما با توجه به باورهای اصیل ایرانیان و شیعیان قصه شیر غیر قابل باور و پدیده ای انحرافی است که موجب وهن، خنده و مضحکه در مراسم عزاداری سرور آزادگان جهان می شود 

ولی آنچه باید در عزاداری امام حسین علیه السلام بیشتر مورد توجه قرار گیرد آشنایی با اهداف بلند قیام سید الشهدا (ع) ، فرهنگ عاشورایی و درس ولایت مداری، آزاده گی، عدالت خواهی، ظلم ستیزی و ... همچنین عبرت آموزی و بصیرت افزای از این حادثه عظیم و ماندگار می باشد که  متأسفانه سهوا و یا عامدانه مورد غفلت قرار گرفته است 

 


اولین دبستان ابتدایی عمومی در بختیاری

منوچهر خان اسعد خان گهرو فرزند علیقلی خان سردار اسعد دوم در سال 1278 در جونقان متولد شد وی دوران طفولیت را در تهران و جونقان گذرانید و ضمن تحصیل علم و دانش و آموزش مهارت ها و فنون نظامی دوران خویش سرپرستی املاک پدر را در میزدج و کیار بر عهده داشت و با بی بی بیگم آغا دختر مرتضی قلی خان صمصام که نوه دختری صولت الدوله قشقائی بود ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو دختر بنامهای بی بی پریچهر و بی بی پروانه و یک پسر بنام سعید خان است حاج علیقلی خان سردار اسعد دوم که بسیاری از زمین های خوب و مرغوب و حاصلخیز را در میزدج و کیار خریده یا تصرف نموده یا در تیول داشت را قبل از فوت بین فرزندان ذکورش تقسیم کرد که روستا های گهرو،  حاجی آباد و جعفر آباد را به منوچهر خان واگذار نمود چون  قریه گهرو جزء املاک خالصه محسوب می شد و در مالکیت دولت بود فقط عواید آن در تیول خوانین بود و خوانین هم به دولت مرکزی مالیات پرداخت می کردند،  منوچهر خان اسعد در سال 1305 هجری شمسی به تقلید از پدرش پس از اینکه قدرتش در گهرو تثبیت شد و دامنه نفوذش گسترش پیدا کرد شروع به ساخت خانه ای مجلل و باشکوه به سبک ایرانی و تزئینات فرنگی در باغ مینوی گهرو نمود که این سبک خانه ها بین اهالی چهارمحال و بختیاری به قلعه معروف هستند زمانی که ساخت این قلعه با مشارکت و همکاری نیروی انسانی اهالی گهرو به اتمام رسید، در سال 1313 رضا خان حدود 40 نفر از خوانین و کلانتران سرشناس بختیاری را به جرم توطئه علیه حکومت،  همکاری و کمک به قیام شهید علی مردان خان و خیانت به سلطنت دستگیر کرد و تعدادی از آنها را به اعدام و مابقی را به حبس ابد و یا حبس با اعمال شاقه محکوم کرد و بعنوان زندانیان سیاسی در زندان قصر محبوس نمود که یکی از آن خوانین منوچهر خان اسعد برادر تنی جعفر قلی خان وزیر جنگ رضا شاه بود که بعد از اشغال کشور توسط متفقین و ایجاد هرج و مرج در کشور، عزل و تبعید رضا شاه به‌ جزیره موریس در شهریور ماه سال 1320 اکثر زندانیان سیاسی آزاد گردیدند یکی از خوانین آزاده  منوچهر خان اسعد بود، همیشه یکی از آمال، آرزو ها اساسی و دغدغه های اصلی منوچهر خان در زندان قصر این بود که اگر به خواست خداوند قادر متعال از بند رهایی یابد برای تعلیم و تربیت کودکان گهرو و روستاهای همجوار و ارتقای سطح فرهنگی اهالی منطقه یک باب دبستان به سبک نوین بسازد ایشان بعد از آزادی هنگام ورود به قلعه خودش در گهرو گفت: این قلعه خوش یمن و برکت نبود و برایم شگون نداشت لذا عزم خود را جزم کرد که قلعه ای را که خود با مساعدت و همکاری مردم ساخته بود را تخریب کند و با مصالح آن یک باب دبستان ابتدایی عمومی به سبک نوین بسازد، وقتی خبر تخریب قلعه و ساخت دبستان عمومی به سبک نوین در گهرو به‌ گوش مرتضی قلی خان صمصام خان شلمزار رسید، (مرتضی قلی خان هم پسر عمویش بود و هم پدر زنش ) از این خبر خیلی مکدر، آشفته و ناراحت شد و با اصرار و ابرام فراوان به منوچهر خان اسعد گفت: از انجام این کار منصرف شود و اگر می خواهد خدمتی به اقوام بکند فرزندان آنها را به مدرسه اختصاصی که او برای فرزندان خود و سایر بستگان در قلعه شلمزار راه اندازی کرده بفرستد، ( شایان ذکر است که دبستان اختصاصی یک کلاسه صمصام شلمزار و دبستان جعفریه جونقان فقط مخصوص تعلیم و تربیت فرزندان خان و وابستگان او بود و فرزندان رعایا تحت هیچ شرایطی در این مدارس پذیرفته نمی شدند) وقتی منوچهر خان اسعد دلیلش را پرسید مرتضی قلی خان گفت: اگر بچه رعیت با سواد شود دیگر تحت فرمان و گوش به حرف و مطیع من و شما نمی شود ولی منوچهر خان عزم خود را جزم و تصمیم خود را گرفته بود، یک قطعه زمین که محل کاروانسرای کدخدا حبیب الله فرزند کربلای نبی الله بود ( محل فعلی دبستان ابتدایی مریم گهرو) را خریداری کرد و قلعه مینو را در سال 1321 تخریب کردند ( به استثنای باربند قلعه که بقایا و خرابه های آن هنور در باغات موسوم به ورتو موجود است ) و با مصالح قلعه و مشارکت مردم گهرو شروع به ساخت یک باب دبستان ابتدایی عمومی چهار کلاسه نمود که عملیات ساخت دبستان در سال 1323 به اتمام رسید و دبستان منوچهری گهرو در پاییز سال 1324 بدست خود منوچهر خان اسعد که فرماندار وقت چهارمحال و بختیاری بود افتتاح گردید و مورد بهره‌برداری قرار گرفت، منوچهر خان خود شخصا تمامی لوازم و امکانات مورد نیاز را  اعم از میز، صندلی، تابلو و لوازم التحریر حتی لباس متحد الشکل دانش آموزان را خریداری نمود و از دو نفر آموزگار بنامهای آقای محمد علی اشراقی از اصفهان و آقای شاروقی از بروجن و آقای عیوقی را بعنوان مدیر دبستان از اصفهان دعودت کرد که به گهرو بیایند آنها هم دعوت منوچهر خان اسعد را پذیرفته و به گهرو آمدند و شروع به تدریس نمودند، یکی از مشوقین اصلی منوچهر خان اسعد جهت ساخت دبستان ابتدایی عمومی در گهرو بی بی کبری اسعد دختر  محمد تقی خان امیر جنگ و همسر آخدارحم جوابخت (حافظی) بود که چندین پسر داشت که نمی خواست از نعمت سواد محروم شوند، منوچهر خان سپس دبستان منوچهری را توسعه داد و به یک دبستان شش کلاسه مخطط تبدیل کرد که علاوه‌ بر پسران و دختران گهرویی از روستاها همجوار و سایر مناطق استان جهت تحصیل به گهرو می آمدند مانند: برادران شجاعی از لردگان و برادران گشنیزجانی از گیشنگان و برادران روستا از گلوگرد و آقایان حکمی از شلمزار و ... مدیر دبستان شش کلاسه شخصی بود بنام آقای سیامک بختیار حقوق معلمان و کلیه هزینه های مدرسه را خود منوچهر خان با مساعدت اولیای دانش آموزان تا سال 1342 که  اصلاحات ارضی انجام شد  پرداخت می کردند و بعد از اصلاحات ارضی دبستان منوچهری گهرو دولتی گردید و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 نام دبستان منوچهری گهرو متاسفانه به دبستان نواب صفوی تغییر پیدا کرد 


جاذبه های گردشگری بختیاری شهر گهرو

جاذبه های گردشگری شهر گهرو 

* دالان بهشت (تنگ گهرو)

* استخر مینو (باغ های ورتو)

* سد خاکی 

* امامزاده جعفر 

* چشمه دره بید

* همایی

* بردگوری 

* قره بلاغ

* قنات ورتو

* تاکستان های تنگ گهرو 


هنر مشک دوزی #شهر گهرو #

مشک دوزی:

مشک دوزی یکی دیگر از صنایع دستی و هنر زنان شهر گهرو محسوب می شد که‌ قدمت و پیشینه کاربرد مشک به پنچ هزار سال پیش می‌رسد که جهت حمل و نگهداری آب، ماست، دوغ، شیره، روغن و ... از این ظرف چرمین استفاد می شد، در زمان های قدیم خبری از سردخانه و یخچال و سایر وسایل سرمایشی نبود، مردم با کمبود امکانات، تجهیزات و رنج ها و سختی های زیادی رو برو بودند و جهت حفظ و نگهداری مواد غذایی خود ناچار به وسایل دست ساز شدند مشک یا خیک از دست سازه های بشر است که در گذر زمان به سنتی پایدار و مرسوم در میان عشایر بختیاری و روستائیان تبدیل شد و تعدادی از خانوار ه در گهرو ا از این طریق امرار معاش می کردند مشک ظرف چرمینی از پوست گوسفند، بز و گوساله است که اغلب برای حمل و نگهداری آب و لبنیات ایلات و عشایر بختیاری و روستائیان از آن استفاده می کردند که‌ ابتدا پوست سالم و درجه یک را کامل و بدون شکافتن از وسط یا سوراخ کردن با دقت می کندند و جهت رفع بوی بد و نامطبوع پوست،  چند روزی آن را در آب نمک می خواباندند و سپس پشم یا موی آنرا با قیچی می چیدند و هر گونه مواد زایدی مانند گوشت یا چربی را از پوست جدا می کردند و ته آنرا دوخته و برای دباغی پر از جفت (پوست میوه بلوط ) و چند تکه زاج می نمودند که پوست محکم و با دوام شده و رنگ قهوه‌ای بخود می گرفت و زنان با سلیقه و تجربه با سوزن درشت ( جوال دوز) و نخی که از موی بز یا پشم گوسفند آماده شده بود محل دست و پا و ته پوست را به دقت می دوزند و فقط محل گردن پوست را برای درب باز می گذاشتن و آنگاه با دود سرگین الاغ ماده (عنبر نساء) مجددا مشک را ضد عفونی می کردند و مشک راپر از خاکستر می نمودند و روز بعد آنرا خالی می کردند و با آب شستشوی می دادند و چندین بار این عمل را تکرار می کردند و از آب پر کرده و مجدد تخلیه نموده تا مشک برای استفاده کاملآ آماده شود. 

انواع کاربرد مشک :

1- مشک آب : عشایر بختیاری و روستائیان بجای کوزه جهت حمل و خنک نگهداری آب از مشک استفاده  می کردند چون مشک در برابر ضربه بسیار محکم و مقاوم تر از کوزه سفالی بود و آب مشک بسیار خنک تر و گواراتر از آب کوزه است، اغلب زنان و دختران مشک آب را سر چشمه، قنات یا چاه آب می برده و پر از آب می کردند و زیر بغل گذاشته یا روی شانه قرار می دادند یا بعضا روی چهارپا (حیوانات اهلی) گذاشته و برای استفاده به منزل یا بهون می آوردند.

2- مشک دوغ : برای ساخت مشک دوغ غالبا از پوست گوساله استفاده می شود که محل دو دست و دو پا پوست را با دو تخته چوب به هم وصل می کردند و آنها را با یک چوب بلند بنام میله ملار به هم متصل نموده و با یک قطعه طناب به یک سه پایه بنام ملار آویزان می کردند و درون مشک ماست ریخته و مشک را بشدت تکان داده تا ماست خوب به هم زده شود و به دوغ تبدیل گردد و کره هم از آن جدا شود شایان ذکر است که زنان اغلب هنگام مشک زدن ترانه های محلی را زیر لب زمزمه می کردند.

3- مشک های متوسط برای نگهداری روغن، شیره، ماست، و ... که به این گونه مشک ها معمولا خیک گفته می شود.

4- مشکول : به نوع کوچک مشک که از پوست بره یا کره (بزغاله) ساخته می شود معمولا مشکول گفته می‌شود، اکثر کشاورزان و دامداران برای بردن دوغ و ماست به صحرا از مشکول استفاده می کردند

5- کاربرد نمادین مشک که سنبل و نماد مشک سقای دشت کربلا حضرت ابوالفضل العباس است و در مراسم عزاداری ماه محرم جهت تبرک بوسیله این ظرف به عزاداران آب می دهند.

6- کاربرد دیگر مشک در بین عشایر این است که چندین مشک را از هوا پر کرده و زیر تعدادی تخته محکم بسته می شود و جهت عبور از رودخانه های کارون و دز و سرچشمه های خروشان آنها نوعی قایق بوسیله مشک و چوب درست می کردند که به‌ آن کلک می گفتند،

با رشد و توسعه کارگاه‌ها و کارخانه های پلاستیک سازی و تولید انواع قمقمه و دبه های پلاستیکی کاربرد مشک امروزه بسیار کمتر شده و شغل مشک دوزی از رونق و مد افتاده و دیگر کسی هم این حرفه را ادامه نمی دهد و جزء مشاغل منسوخ شده شهر گهرو محسوب می شود.

 


قطب آسیاب های آبی بختیاری# گهرو #

یکی از آثار ارزشمند فرهنگی و تاریخی شهر گهرو آسیاب های آبی است، پیشینه تاریخی تبدیل غلات و دانه های بلوط به آرد به هزاران سال قبل بر می گردد که‌ انسان های اولیه دانه های غلات را روی یک سنگ صاف ریخته و یک قطعه سنگ گرد را روی آن می غلطاندند یا ضربه می زدند تا به آرد تبدیل شوند، و قدمت آسیاب آبی در ایران به دوره ساسانیان می رسد که‌ تقریبا در تمام شهر ها و روستاها با تراکم جمعیت بالا که آب به وفور یافت می شد، از قدیم الایام آسیاب آبی وجود داشت و در مناطقی هم که کمبود آب بود ولی باد شدید می وزید معمولا از آسیاب بادی استفاده می کردند، روایات عامیانه و شفاهی مردم گهرو قدمت سازه های آبی روستا را به زمان های بسیار دور نسبت می دهند، اما عمده بقایای موجود سازه های آبی و بادی در ایران مربوط به دوره صفویه و قاجار و اوایل پهلوی است که معمولا از سنگ و ملات ساروج ساخته شده اند، آسیاب های آبی مکانی برای آسیاب و خرد کردن گندم، جو، دانه‌های بلوط و سایر غلات و تبدیل آن به آرد بود که با استفاده از تکنیک سرعت و فشار آب کار می کرد، با توجه به تعدد آسیاب های آبی در گهرو می‌توان این روستا را قطب آسیاب های آبی منطقه دانست چون در گذشته بیش از هشت باب آسیاب آبی با مالکیت خصوصی در امتداد رودخانه اصلی گهرو بنام های آسیاب آرحیم، آسیاب خانی، آسیاب آرستم، آسیاب آچراغعلی، آسیاب آسهراب، آسیاب ارامنه و... ساخته شده بود، برای به حرکت در آوردن چرخ آسیاب از آب رودخانه که بوسیله کانال به طرف آسیاب هدایت شده بود استفاده می شد وجود رودخانه خروشان و پستی و بلندی زمین پتانسیل و ظرفیت مناسبی برای ساخت و راه اندازی آسیاب آبی در روستای گهرو بود تا هنر و صنعت بتواند نیاز اساسی تبدیل گندم به آرد اهالی روستا، روستاهای اطراف و عشایر منطقه چغاخور را تأمین کند، هرچند سال هاست که با ورود تکنولوژی و صنعت مدرن و پیشرفته و ظهور آسیاب های برقی یا به اصطلاح مکینه و سپس ساخت و راه اندازی کارخانه آرد کیار دیگر از آسیاب آبی و مکینه در شهر گهرو خبری نیست و فعالیتی ندارند و متروکه شده و از رونق افتاده اند اما آثار و بقایای آنها هنوز موجود است و کاملا تخریب نشده اند. ولی صدای ریزش آب به تنوره آسیاب، ترنم چرخش پره های چوبی، آوای چرخش و سایش سنگ ها آسیاب جلوه ای زیبا از هنر، صنعت، فرهنگ و معماری را در بر داشت که امید است با حمایت و پشتبانی مسئولین شهر شاهد مرمت، باز سازی و احیای یک باب از این آسیاب های آبی جهت جذب گردشگر در شهر گهرو باشیم 

مهمترین قسمت های آسیاب آبی:

1- کانال یا جوی که آب را از رودخانه اصلی به طرف تنوره یا چاهک منتقل می کرد که معمولا یا توسط افراد با دست حفر شده یا انشعابی از رودخانه اصلی گهرو بود،

2- تنوره یا چاهک که به شکل استوانه ای عمودی و مدور بود که بتدریج باریک و تنگ تر می شد و انتهای آن یک حفره کوچک وجود داشت که آب از بالا به داخل آن می ریخت و در آنجا ذخیره و متراکم می شد و هنگام باز کردن سوراخ انتهای تنوره آب با قدرت و فشار روی چرخ یا پره های آسیاب ریخته می شد و آن را به گردش در می آورد.

3- توربین آسیاب که به گویش بختیاری به آن پره آسیاب می گویند رکن اصلی آسیاب محسوب می شد که یک چرخ چوبی بود که با نیروی آب می چرخید و نیرو تولید شده بوسیله یک میله آهنی از پره آسیاب که از وسط سنگ زیرین می گذشت و به سنگ رویین آسیاب وصل بود منتقل می شد که انرژی آب را به انرژی مکانیکی تبدیل می کرد و سنگ روی آسیاب را به حرکت و گردش در می آورد  

4- سنگ های آسیاب که دو قسمت بود یکی سنگ زیرین که همیشه ثابت بود و سنگ رویین که بوسیله نیروی آب به چرخش در می آمد

5- مخزن که گندم یا جو را درون آن می ریختند و گندم توسط مجرای شبیه ناودان به داخل سوراخ سنگ آسیاب هدایت می شد تا میان دو سنگ رفته و با گردش و سایش دو سنگ به آرد تبدیل شود که کیفیت آرد بیشتر بستگی به فاصله دو سنگ آسیاب با هم داشت که این فاصله توسط یک اهرم توسط آسیاب بان قابل تنظیم بود، 

6- اتاقک کوچکی که محل خواب و استراحت آسیاب بان، نگهبان آسیاب و مشتریان بود.

7 - باربند مکانی مسقف بود جهت نگهداری چهار پاهای که بوسیله آنها غلات را از منزل به آسیاب حمل می کردند. 

اهالی روستای گهرو و روستاهای همجوار و عشایر منطقه چغاخور اغلب سالی دو الی سه مرتبه بار آسیاب می کردند و آسیاب ها اغلب در تمام ایام سال بجز تاسوعا، عاشورا و عید نوروز بصورت شبانه روزی فعالیت و کار می کردند به استثنای چند روزی که هر ساله آسیاب برای تعمیرات اساسی (آورهال) تعطیل می شد، هر فردی می خواست گندم ها خود را به آسیاب ببرد باید از چند روز قبل نوبت بگیرد چون نظم و دیسیپلین خاصی بر آسیاب حاکم بود که این نظم و ترتیب ویژه به اندازه ای اهمیت داشت که به‌ ضرب المثل تبدیل شده بود، و به قول معروف آسیاب همیشه به نوبت بود و آسیاب بان هرگز توصیه و سفارش پذیر نبود و بدون نوبت قبلی گندم های کسی را آرد نمی کرد، و اجرت آسیابان هم معمولا بصورت جنسی بود و بندرت پول نقد به آسیاب بان می دادند ابتدا آسیاب بان گندم ها را با وسیله ای بنام  قپان توزین می کرد و بعدأ  ده یک آنرا بعنوان مزد خرد کردن گندم بر می داشت،


مرکز خرید بختیاری #شهر گهرو#

بازار بزرگ روستای گهرو : کلمه بازار تقریبا در تمام دنیا یک مفهوم را می رساند و کارکرد نسبتا یکسانی در جهان دارد، بازار از واژه پهلوی واگار و وازار به معنای محل داد و ستد و اجتماع گرفته شده است و به مرور زمان و بتدریج به بازار تبدیل گردیده است، ریشه ی پهلوی واژه بازار بها چار به معنی جای بها و مرکز اصلی بازرگانی و تجارت به شمار می آید، هدف اصلی بوجود آمدن بازار ها احساس نیاز ساکنین به داد و ستد، مبادله و خرید و فروش کالاهای مازاد بر تولید و مصرف است بازار علاوه بر این کارکرد آشکار دارای چند کارکرد پنهان هم بود مانند: محل مراوده و آشنایی افراد، پخش اخبار، اطلاعات و شایعات، محل گذراندن اوقات فراغت، مرکز گفتگو در باره حوادث و اتفاقات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و محل ارتباطات و تعاملات اجتماعی  بود.

روستای گهرو به دلیل واقع شدن در مسیر جاده اصلی دهکرد به منطقه بختیاری که از وسط گهرو می گذشت، تعامل و همجواری با چغاخور مرکز حکومت ایلخانی هفت لنگ بختیاری و بازار مصرف چند هزار خانواری گهرو و روستاهای همجوار و عشایر بختیاری یکی از هسته ها و کانون های اصلی تجارت منطقه بود و همواره مورد توجه تجار و صاحبان سرمایه جهت سرمایه‌گذاری محسوب می شد، بازار بزرگ گهرو در امتداد رودخانه سابقه 200 ساله دارد و روزگاری از رونق و اعتبار زیادی برخوردار بود و همه نوع فعالیت در آن به چشم می خورد که علاوه بر مردمان روستای گهرو و روستاهای همجوار عشایر بختیاری بیشتر مایحتاج خود را از این بازار تهیه و تامین می کردند، مرکز بازار گهرو در خیابان اصلی و در مجاورت مسجد جامع و میدان مرکزی روستا قرار داشت و دکان ها بصورت خطی در دو سوی رودخانه ساخته شده بودند که طول این بازار از دکان سید علی موسوی قهفرخی محل فعلی بانک ملی تا کاروانسرای قدیمی کدخدا حبیب الله مکان کنونی دبستان دخترانه مریم امتداد داشت، هر حجره یا دکان معمولا 20 الی 25 متر مربع مساحت داشت که بعضی هم قسمت انتهای دکان را با دیوار از فضای اصلی جدا کرده و بعنوان پستو یا صندوق خانه محل ذخیره اجناس بود و جلو چند طاقچه را دیوار کشیده و جهت ذخیره گندم و جو و ... بنام کته استفاده می کردند، و طاقچه ها محل چینش کالاها بترتیب اولویت بود که غالبا کالاها پرمصرف در دسترس قرار داده می شد، یکی از وظایف اجتماعی خان روستا این بود که جهت رفاه حال و آسایش اهالی روستا انواع مشاغل و کسبه مورد نیاز را جهت سرمایه‌گذاری به روستا دعوت کرده و مورد حمایت قرار دهد که خان گهرو هم این ماموریت را به بهترین شیوه عملیاتی نموده و کسبه زیادی را به روستا آورده بود و در گهرو دکان های خوار و بارفروشی، بزازی، نجاری، آهنگری، مس گری، قفل سازی، رنگرزی، کله پزی، قنادی، قصابی، سنگ تراشی، خیاطی، سلمانی، قهوه خانه و...  وجود داشت بیشتر کسبه بزرگ از اصفهان، یزد، بروجن و فرخشهر جهت تجارت به گهرو آمده بودند مانند: آقا جواد شریفی و میرزا باقر فاضلی از اصفهان و آقا نور الدین پیراسته از بروجن و سید علی موسوی و برادرش سید قاسم، حاج مراد رمضانی (عبدالهی) از فرخشهر که اکثر مایحتاج و مایه قالی اهالی را تأمین می کردند و در هر خانواری یک کارگاه قالی بافی وجود داشت که‌ مصالح را آنها تأمین می‌ کردند و هر خانواده ای نزد یکی از این کسبه حساب دفتری داشت و اجناس مورد نیاز را از آنها بصورت نسیه خریداری می کرد و پس از اتمام بافت قالی خود کسبه طرف حساب هم قالی بافته شده را بصورت منصفانه با قیمت گذاری کارشناس و دلال محلی خریداری می نمودند و صاحب قالی مختار و آزاد بود که اگر فردی قالی را به قیمت بالاتر بخرد آن را به او بفروشد و سپس با دکان دار تسویه حساب کند ولی قاطبه خانواده ها قالی بافته شده را به فردی می فروختند که مصالح قالی را به آنها داده و نزد وی حساب دفتری دارند، کالاها و اجناسی که در دکان ها موجود بود به چند قلم محدود می شد و از این کثرت و تنوع اجناس در آن روزگار خبری نبود مانند: مواد خام قالی بافی، قند کله ای، چای دو شیری، نبات، پولکی، پارچه، کفش لاستیکی، گیوه، کلاه، نفت سفید، کشک، روغن حیوانی، ترشی، قلم، خودکار، دفتر، نون قندی، کبریت، فیتیله چراغ، توری چراغ، 


هنر و حرفه گیوه دوزی #شهر گهرو #

گیوه دوزی یکی از قدیمی ترین هنرها و صنایع دستی روستای گهرو بحساب می آمد که پیشینه بافت گیوه دوزی به بیش از هزار سال قبل بر می گردد، بعد از کشاورزی و دامداری شغل غالب افراد خوش نشین روستای گهرو گیوه دوزی محسوب می شد و بخاطر کشت پنبه مرغوب و تراکم جمعیت روستاهای همجوار و تعامل با عشایر منطقه چغاخور گیوه دوزی در گهرو از رونق و رواج زیادی در بین زنان و مردان برخوردار بود، گیوه یکی از ارزنده ترین و محبوب ترین پا افزارها محسوب می شد، چون سبک، بادوام، خنک، راحت، قابل شستشوی و سازگار با محیط طبیعی بود و برای پیاده روی طولانی در مسیر های نا هموار و کارهای کشاورزی و دامداری در فصول بهار و تابستان بسیار مناسب است، گیوه را به گیو پسر گودرز پهلوان اساطیری ایران نسبت می دهند که برای بازگرداندن سیاوش به ترکستان رفت، چون مجبور بود جهت پرس و جو و یافتن سیاوش چند سال در مناطق ناهموار و سخت گذر پیاده روی کند از پا افزار گیوه استفاده کرد به همین دلیل نام این پا افزار را گیوه نهادند، 

مواد خام گیوه دوزی عبارت بود از : نخ ابریشم یا پنبه، پارچه کرباس، متقال و کتان، چرم گاوه، کتیرا، رنگ و این اواخر هم لاستیک 

ابزار مورد نیاز گیوه دوزی: سوزن، قلاب، مشته، درفش، کارد، میخ، چکش، قالب‌ چوبی، انبر، شفره، چاقو و ...

گیوه از سه قسمت اصلی تشکیل شده است: رویه، تخت، سر پنجه و پاشنه 

1- رویه گیوه که با نخ مرغوب ابریشم یا پنبه بوسیله سوزن و قلاب با دست زنان خانه‌دار بافته می شد که از زیبایی و استحکام زیادی بر خوردار بود  

2- کف یا تخت گیوه که توسط مردان ساخته می شد به مجموعه کارهای که روی پارچه کهنه و فرسوده جهت تولید کف گیوه انجام می شد تخت کشی می گفتند و افرادی که این فرایند را انجام می دادند تخت کش نامیده می شدند.

3- سر پنچه و پاشنه گیوه که مثلثی شکل و از چرم پوست گاو ساخته می شد، که توسط دباغ آماده می گردید و در اختیار پینه دوز قرار داده می شد،

مراحل گیوه دوزی شامل موارد ذیل است:

1- ابتدا پشم سفید و پنبه با کیفیت مورد نیاز را تهیه کرده و در اختیار زنان می گذاشتن تا با ابزای بنام پره توسط آنها ریسیده و به نخ های سفید رنگ تبدیل شود و سپس رویه گیوه با نخ های تولیدی بوسیله قلاب و سوزن با مهارت و هنر خاصی بدست توانمند زنان بافته می شد، 

2- تخت یا کف گیوه که از انواع پارچه توسط مردان ساخته می شد که ابتدا پارچه ها مندرس و فرسوده که خود نوعی بازیافت در آن زمان محسوب می شد را بصورت نوار برش داده می شد که طول نوارها به پهنای تخت گیوه مورد نظر بستگی داشت این نوارها را مرتب پشت سر هم قرار می دادند و با درفش وسط آنها را سوراخ می کنند و دوال یا تسمه چرمی را از وسط آنها رد می کنند تا نوارها بهم دوخته می شود بعد با نمد نم دار پارچه ها را خیس کرده و با مشته کوبیده می شد و بعد با شفره روی تخت گیوه می کشند تا سطح صاف و هم‌تراز شود و ریش ریش ها از آن جدا شود و با نخ و سوزن اطراف تخت گیوه را به روش کج بافت می دوزند تا نوارها شکافته نشوند و دو باره با مشته محکم روی کف گیوه می کوبند تا خوب فشرده و متراکم شود و مجددأ شفره می کشند آنگاه مخلوطی از کتیرا و رنگ سرمه‌ای روی تخت گیوه ریخته تا در آن کاملا نفوذ کند و رنگ بگیرد، زمانی که تخت کش کارش به اتمام رسید تخت های گیوه را برای پینه دوز می فرستادند،

3- گیوه دوز هم با هنر، مهارت و سلیقه خودش بوسیله درفش با دقت تسمه چرمی را سوراخ و با سوزن دور تخت گیوه می دوزد و بعد چرم سه گوش را برای قسمت پاشنه به انتهای تخت و قسمت دیگر را  به قسمت جلو تخت برای سر پنچه می دوزد و سر انجام رویه را به دور تخت می دوزد و با مشته آنرا می کوبد تا رویه شکل قالب را به خود بگیرد تا فرایند ساخت گیوه کامل گردد،

انواع گیوه: 1- گیوه ملکی که بیشتر مورد استفاده اشخاص متمول، بزرگان و کلانتران بود، چون رویه آن تماما از نخ مرغوب ابریشم یا پنبه بافته شده بود و تخت یا کفی آن از پارچه مطلوب تهیه می شد، به آن گیوه ملکی می گفتند،

2- گیوه معمولی که برای افراد عادی و کم بضاعت دوخته می شود که کف آن از لاستیک بود و رویه اش از پنبه و برای دوام و زیبایی آن در کناره ها و جلو گیوه از چرم استفاده می کردند، با وارد کردن کفش‌های لاستیکی و چرم مصنوعی بی کیفیت و ارزان قیمت به وطن هنر گیوه دوزی بتدریج در گهرو مانند سایر نقاط کشور از رونق افتاد و دیگر کسی هم این حرفه را دنبال نکرد. 

شایان ذکر است: گالش کفشی کاملا پلاستیکی با آستری از پارچه که نرم، مقام و انعطاف پذیر بود اواخر سلطنت ناصر الدین شاه قاجار از کشور روس با مارک ارسی به ایران وارد شد و بخاطر اینکه ارزان، بادوام، نرم و سبک بود و آب هم به آن نفوذ نمی کرد مورد استقبال ایرانیان بویژه روستائیان و عشایر قرار گرفت، و چندین سال بعد کفش لاستیکی با برنده شادان پور در ایران تولید گردید، اولین کارخانه چرم سازی سال 1312 به فرمان رضا شاه در ایران راه اندازی شد و تا سال 1332 از کارخانه کفش دوزی خبری نبود و کلیه کفش‌های مردانه و زنانه بصورت کاملا سنتی با هنر دست کفاشان مجرب دوخته می شد، و در سال 1336 اولین بار کفش ملی پلاستیکی و چرمی به همت رحیم متقی ایروانی بوسیله ماشین در ایران تولید شد.


هنر و حرفه سازه های سنتی گلی# شهر گهرو #

 هنر ساخت انواع سازه های سنتی گلی از قبیل: تاپو، تنور، سرتنور، تقشت، کلک و ... در روستای گهرو یکی از حرفه های قدیمی بود که‌ امروزه شاید ضرورت و ارزش آن برای ما مهم نباشد و  از چشم افتاده اما حقیقت این است اگر به 50 سال قبل برگردیم به نقش برجسته و اهمیت این سازه های گلی پی خواهیم برد،

مصالح و مواد لازم برای ساخت سازه های گلی :خاک رس، موی بز، کرک قالی، نمک و آب 

نحوه ساخت تاپو، تنور، تقشت و کلک : ابتدا گل رس را الک کرده تا ریگ یا شن آن گرفته شود بعد خاک رس را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به ملات گردد،  و چندین بار ملات را ورز داده تا گل خوب آماده شود و مقداری نمک و موی بز یا کرک قالی به آن اضافه نموده تا سفت و مستحکم شود آنگاه استاد با توجه‌ به‌ طرح و نقشه ای که‌ در ذهن خود دارد آن را مانند فتیله در آورده و با مهارت خاصی روی هم قرار می دهد، ممکن بود ساخت یک تاپو یا تنور گلی چند روز طول بکشد وقتی ساخت آن به اتمام رسید استاد با ظرافت خاص آنرا صیقل و جلا داده و آنرا در فضای آزاد زیر نور آفتاب قرار می دهند تا کامل خشک و مقاوم شود، 

1- تاپو : ظرفی که به اشکال مکعب مستطیل و استوانه از گل خام در ابعاد مختلف برای ذخیره سازی و نگهداری سالم گندم، جو و آرد در خانه ساخته می شد، و نوعی سیلوی خانگی برای سال‌ های خشکسالی محسوب می شد، تاپو روزگار گذشته از وسایل ضروری خانه روستائیان، بویژه کشاورزان به حساب می‌آمد، نگهداری بلند مدت گندم و جو در گونی های نخی از یک سو موجب فساد و خرابی آنها و از طرف دیگر ورود موش داخل گونی می شد، چون همه ساختمان ها از گل و خشت ساخته شده بودند، انواع حشرات و حیوانات خانگی موذی مانند: موش لای جرز ( دیوار) ها، توی سقف و حتی درون کف خانه لانه کرده بودند و دائما زاد و ولد می نمودند و سموم امروزی هم وجود نداشت و از آهن، آجر و سیمان هم در روستاها زیاد خبری نبود و تنها تله موش راه نجات نسبی بود و از طرفی هم باید آذوقه اصلی و قوت غالب خانواده به‌ هر نحوه ممکن از رطوبت و دسترسی حشرات و موش ها در امان بماند که بهترین و پیشرفته ترین وسیله ای که آن زمان می توانست این کارکرد را داشته باشد تاپو گلی بود، ارتفاع تاپو حدودا 2 متر، عرض 1 متر و عمق آن 1 متر بود، این سازه گلی معمولا در گوشه ای از خانه جا داده می شد،  که بالای آن یک درب بزرگ بود برای ریختن گندم، جو و آرد داخل تاپو و پایین آن یک دریچه برای برداشت، افراد کم بضاعت هم که استطاعت خرید تاپو را نداشتند معمولا جلو یک طاقچه یا درگاه بلااستفاده را دیوار کشیده و داخل آن را کاهگل کرده و از آن برای نگهداری گندم، جو و آرد استفاده می کردند که به آن کته می گفتند،

2- تکولی (تاپو چی) : به نوع کوچک تاپو برای ذخیره و نگهداری حبوبات، برنج، کفته( وقتی چونه خمیر درون تنور بیفتد به آن کفته گویند ) و نان خشک تکولی می گفتند، کارکرد دیگر تکولی این بود که برای قرار دادن کودکان نوپا و زیر دو سال نیز مورد استفاده قرار می گرفت که برای رفع چشم زخم کودک تکولی با قور، کوجی، نمک و ... تزئین می شد که در حکم یک نوع رو روک ثابت بود که مادران کودکان را درون آن گذاشت و با خیال راحت و طیب خاطر سراغ کار های خانه بویژه خمیر و نان می رفتند،

3- تنور گلی: تنور از جمله سازهای مورد حاجت و نیاز ضروری خانواده های روستای در گذشته نه چندان دور بود، که خانه بدون مطبخ و تنور غیر قابل تصور بود مانند امروز که خانه بدون حمام معنی و مفهومی ندارد در گذشته همه مردم یک آبادی تنها یک حمام داشتند و هر خانواده ای یک تنور اختصاصی برای پخت نان داشت ولی اکنون هر خانواده ای یک حمام اختصاصی دارد و همه روستا یک یا چند نانوایی که این قضیه یکی از پارامترهای اساسی تغییرات فرهنگی ملموس و بارز در سطح جامعه است، ارتفاع تنور خانگی اغلب 80 سانتیمتر، قطر دهانه پایین 70 سانتیمتر و دهانه بالا 60 سانتیمتر بود، تنور دارای یک دریچه برای تنظیم دما و  ورود جریان هوا داشت که به‌ آن‌ دمادون می گفتند، یکی از کارهای مهم زنان روستا پخت نان در تنور گلی منزل بود و شغلی بعنوان نانوایی در روستا وجود نداشت بجز یکی دو نفر از زنان سرپرست خانوار که جهت امرار معاش و تهیه نان مسافران نانوایی خانگی داشتند، ولی بتدریج آتش تنور های خانگی رو به خاموشی رفت و کور شد و تنور های صنعتی رونق گرفت و متداول گشت،

4- تقشت : به کندوی که از گل خام جهت لانه گونج (زنبور) عسل به شکل مدور ساخته می شد، تقشت می گفتند، هر خانواری جهت تهیه عسل مورد نیاز خود چند تفشت گونج داشت که اغلب تقشت ها روی هشتی درب حیاط، داخل باربند یا یک جای دنج که کمتر تردد صورت می گرفت نگهداری می شدند، حرفه زنبور داری هم بخاطر استفاده بی رویه از سموم دفع آفات که منجر به تلف زنبورهای عسل شد کم کم از رونق افتاد و بندرت افراد در منازل خود به این حرفه اشتغال دارند و تعداد انگشت شماری هم بیرون از شهر این شغل را بصورت تخصصی ادامه می دهند.

5- کلک: به منقل گلی که بصورت مکعب مستطیل یا استوانه ای در ابعاد مختلف با گل خام ساخته می شد کلک می گفتند، در زمستان های سرد درون کلک آتش می ریختند و زیر کرسی قرار می دادند، در سایر فصول سال برای حفظ و نگهداری آتش در خانه از کلک استفاده می شد، کارکرد دیگر کلک این بود که بعنوان لگن و تنگ بهداشتی برای جمع آوری مدفوع و ادار بیماران و سالمندانی که توانایی رفتن به سرویس بهداشتی و توالت را نداشتن مورد استفاده قرار می گرفت، خانواده های هم که کلک نداشتن جهت گذاشتن آتش زیر کرسی یک چاله تقریبا وسط اتاق حفر می کردند و آتش درون آن می ریختند، امروزه کلک همه کارکردهای خود را از دست داده و چاله کرسی خانوارها سرد شده است و منقل هم از انواع فلزات ساخته می شود،