خاطرات دفاع مقدس قسمت چهارم : #بمب آتش زا#
در حین آموزش تخصصی تخریب در مقر واحد تخریب لشکر نجف اشرف که حوالی شهر بستان بود، حدودا مهارتهای لازم جهت مین گذاری و خنثی سازی مین را کسب نموده بودیم در اوقات فراغت یک روز کما فی السابق با دوستان مشغول بازی فوتبال بودیم که ناگهان صدای غرش چند فروند هواپیمای بمب افکن عراقی که ضمن شکستن دیوار صوتی در سطح پایین در پرواز بودن با صدای مهیب و گوش خراششان سکوت حاکم بر منطقه را شکست و توپ ها و چهارلول های ضد هوایی نیروهای خودی شروع به شلیک کردند ولی هیچ گلوله ای به آنها اصابت نکرد و آنها هم بمب های خود را در فاصله یک کیلومتری مقر تخلیه کردن و سالم متواری شدند (که این قضیه شاید بی ارتباط با سخنان آیت الله هاشمی در خطبههای نماز جمعه تهران نبود که میگفت ما تا قلب مرکز فرماندهی نیروی هوایی عراق نفوذ کرده ایم و خلبانان شیعه عراقی بمب ها را در بیابان های ما تخلیه می کنند و به پایگاه های خودشان بر می گردند که همین صحبت در تریبون نماز جمعه و افشای اطلاعات فوق سری نظامی باعث شد صدام ملعون تعداد زیادی از خلبانان مظلوم شیعه عراقی را بازداشت و مبحوس و تعدادی را هم ناجوانمردانه به جوخه اعدام سپرده و تیر باران کند) که ناگهان تمام منطقه پر از دود و زبانه های آتش شد که تا آن زمان حتی در هیچ فیلم جنگی هم چنین بمباران را ندیده بودیم وقتی که گرد و غبار و دود و آتش کمی فروکش کرد از مسئولان مقر سوال کردیم که این چه نوع بمبی بود که یک لحظه تمام منطقه را به آتش کشید گفتن این ها بمب آتش زا هستن که حاوی یک عامل آتش افروز مانند: ناپالم، تری فلورید، فسفر سفید و ترمیت اشتعالی می باشند و هدف آنها سوزاندن موضع مورد تهاجم است که پس از بمباران آتشی سوزی وسیعی بدنبال دارد که جزء سلاحهای ممنونه می باشند اگر یک قطره مذاب آن روی بدن فردی بریزید تا روی استخوان می سوزاند، که از آن روز به بعد یکی از تفریحات و سرگرمی های ما جمع آوری تکه های مواد آتش زای این بمباران شده بود، ما می رفتیم تکه های جامد شده آنها را جمع آوری نموده و می آوردیم با آنها آتش روشن می کردیم چون وقتی تکه های جامد را می شکستیم خود بخود روشن شده و آتش می گرفتن و وسیله بسیار جذابی برای آتش بازی بودند.